بارون Münhhausen - بیوگرافی، ماجراجویی، نقل قول ها و حقایق

Anonim

تاریخچه شخصیت

بیوگرافی بارون آلمان با نام خانوادگی پیچیده از مونگوزن پر از ماجراهای بی سابقه است. مرد به ماه پرواز کرد، از معده ماهی دیدن کرد، از سلطان ترکیه فرار کرد. و مهمتر از همه، همه این واقعا اتفاق افتاده است. بنابراین بارون Münhgausen شخصا ادعا می کند. تعجب آور نیست که افکار مسافر با تجربه بلافاصله به aphorisms تبدیل شود.

تاریخچه خلقت

نویسنده داستان های اول در مورد ماجراهای بارون Münhhausen خود را بارون Munchhausen خود است. تعداد کمی از مردم می دانند که نجیب زاده در واقعیت وجود دارد. کارل فریدریش در خانواده سرهنگ اتو فون مونژوزن متولد شد. در سن 15 سالگی، مرد جوان به خدمت نظامی رفت و بعد از بازنشستگی، او شب ها را پشت سر داستانهای غیر قطعه گذراند:

"معمولا پس از شام شروع به گفتن کرد، دارای یک لوله فوم بزرگ با یک دهان کوتاه و قرار دادن یک لیوان سیگار کشیدن از پانچ."

مردی که در خانه خود همسایگان و دوستان خود جمع شده بود، در مقابل شومینه شعله ور نشست و صحنه هایی را از ماجراهای تجربه کرد. گاهی اوقات بارون جزئیات کوچک را به داستان های قابل اعتماد برای علاقه به شنوندگان اضافه کرد.

کارل فریدریش جروم بارون پس زمینه Munchhausen

بعدها، یک زن و شوهر از چنین غیر آزادی ها به صورت ناشناس در مجموعه "Der Sonderling" ("Durak") و "Durak" Fur Lustige Leute "(" راهنمای مردم خوشبختی ") منتشر شد. داستانها توسط حروف اول Munchhausen امضا می شوند، اما این مرد خود را تأیید نکرد. افتخار در میان مردم محلی رشد کرد. در حال حاضر هتل "پادشاه پروس" یک مکان مورد علاقه برای گفتگو با شنوندگان بود. آنجا بود که دوچرخه های مبارک بارون، Rudolph Erich نویسنده را شنید.

پرتره از رودولف اریک

در سال 1786، نور این کتاب را "روایت Baron Münhhausen درباره سفرهای شگفت انگیز و مبارزات خود به روسیه" دید. " برای افزودن وضوح، آن را در داستان اولیه اصلی بارون قرار داده است گسل های بیشتر. این کار به زبان انگلیسی بیرون رفت.

در همان سال، Gottfried Burger - یک مترجم آلمانی - انتشار نسخه خود از شاهکارهای بارون، اضافه کردن طنز بیشتر به داستان ترجمه شده است. ایده اصلی این کتاب به طور چشمگیری تغییر کرده است. در حال حاضر ماجراهای Munchhausen متوقف شد به سادگی غیر ناتالی، و آنها یک رنگ درخشان و سیاسی روشن به دست آورد.

بنای یادبود به برگر گوته

اگر چه ایجاد هیئت مدیره "سفر شگفت انگیز از بارون فون مونگگاوزن در آب و زمین، پیاده روی و ماجراهای سرگرم کننده، به عنوان او معمولا در مورد آنها در مورد یک بطری شراب در یک دایره از دوستان خود گفت:" به طور ناشناس، واقعی آمد بارون حدس زد، که نام او را تحسین کرد:

"استاد دانشگاه برگر من را به کل اروپا خاتمه داد."

زندگینامه

بارون Munchhausen در یک خانواده بزرگ با عنوان بزرگ رشد کرد. درباره والدین یک مرد تقریبا هیچ چیز شناخته نشده است. مادر در حال افزایش بود، پدرش دارای رتبه نظامی بالا بود. در جوانتر، بارون خانه بومی را ترک کرد و به جستجوی ماجراهای رفت.

بارون Münhhausen

مرد جوان وظایف گروهی از یک دوک آلمانی را پذیرفت. به عنوان بخشی از شیرینی های کارمند VeelMazb، فریدریش به روسیه رفت. در حال حاضر در راه به سنت پترزبورگ، یک مرد جوان انتظار می رود همه انواع آشفتگی.

زمستان سفر بارون به تأخیر افتاده است، شب در حال حاضر آمده است. همه چیز با برف پوشیده شده بود و روستاها نزدیک مشاهده نشد. مرد جوان یک اسب را به هم متصل کرد، و صبح من خودم را در وسط یک میدان شهر یافتم. اسب آویزان شد، به صلیب کلیسای محلی گره خورده بود. با این حال، اسب وفادار بارون به طور منظم مشکل رخ داد.

بارون munchhausen در سقف کلیسا

خدمت به حیاط روسی، یک نجیب زاده جذاب به جنگ روسیه و ترکیه رفت. برای پیدا کردن در مورد برنامه های دشمن و بازنگری اسلحه، بارون پرواز معروف را بر روی هسته ساخته است. پرتابه راحت ترین ابزار جنبش نبود و همراه با قهرمان در باتلاق سقوط کرد. بارون برای کمک به کمک استفاده نمی شود، بنابراین خودم را برای موها کشیدم.

"پروردگار، چطور من را ناراحت می کنی؟ درک کنید که Münhhausen خوب نیست زیرا او پرواز کرد و یا پرواز نمی کرد، بلکه توسط آنچه دروغ نمی گوید. "

Mwerhausen بی سر و صدا با دشمنان جنگیدند، بدون نیروهای متضاد، اما او هنوز هم جذب شده است. زندان طولانی مدت طول کشید. پس از آزادی، مرد در سفر به سراسر جهان رفت. قهرمان از هند، ایتالیا، امریکا و انگلیس بازدید کرد.

عروسی Baron Münhhausen

در لیتوانی، بارون با دختر به نام جکوبین آشنا شد. جذابیت جذاب سرباز شجاع. جوانان ازدواج کرده اند و به میهن مینچوزن بازگشتند. در حال حاضر یک مرد وقت آزاد خود را در املاک خود صرف می کند، زمان زیادی را صرف شکار و نشستن در شومینه سوزان می کند، و با لذت به کسانی که مایل به تمرینکنندگان خود هستند، می گوید.

ماجراهای Baron Münhhausen

شرایط غالبا خنده دار با یک مرد در طول شکار رخ می دهد. بارون وقت خود را برای آماده سازی برای کمپین صرف نمی کند، به طوری که به طور مرتب فراموش می کند که سهام گلوله را دوباره پر کند. یک روز، قهرمان در اردک های پرجمعیت به حوضچه رفت و این سلاح برای تیراندازی نامناسب بود. قهرمان قهرمان را بر روی یک قطعه سالا گرفت و بازی را به یکدیگر متصل کرد. هنگامی که اردک ها به آسمان پر شدند، سپس با سهولت، بارون بلند شد و مرد را به خانه آورد.

بارون Munchhausen مگس در اردک پرواز می کند

در طول سفر در روسیه، بارون یک جانور عجیب و غریب را دید. در جنگل در شکار Munchhausen، یک خرگوش هشت پا گرفتار شد. قهرمان سه روز حیوانات را در اطراف محله دور کرد تا زمانی که حیوان شلیک شد. خرگوش دارای چهار پا در پشت و معده بود، بنابراین او برای مدت طولانی خسته نبود. جانور به سادگی به پنجه های دیگر تبدیل شد و ادامه داد.

دوستان بارون شناخته شده اند که Munchhausen از تمام گوشه های زمین بازدید کرد و حتی از ماهواره این سیاره بازدید کرد. پرواز ماه در طول اسارت ترکیه صورت گرفت. به طور تصادفی بر روی سطح ماه تسلط یافت، قهرمان به سمت ساقه نخود ترکیه صعود کرد و از دست دادن در یک هیزم بود. برای رفتن به پایین، سخت تر بود - ساقه نخود در خورشید قرار گرفت. اما یک شاهکار خطرناک توسط یک پیروزی دیگر بارون به پایان رسید.

بارون munchhausen در هسته

قبل از بازگشت به سرزمین خود، مرد توسط خرس مورد حمله قرار گرفت. Munchhausen فشرده Kosolapoy دست خود را گرفت و حیوانات را به مدت سه روز طول کشید. اسلحه های فولادی مردان باعث شکستگی دامن شدند. خرس از گرسنگی کشته شد، زیرا او چیزی برای خوردن نداشت. از این نقطه، تمام خرس های محلی از طرف بور دور می شوند.

Munhgausen ماجراهای باور نکردنی را در همه جا برگزار کرد. و قهرمان خود را به طور کامل دلیل این پدیده را درک کرد:

"تقصیر من نیست، اگر چنین دیکوین ها به من اتفاق بیفتد، که هنوز به کسی نرسیده است. این به این دلیل است که من دوست دارم سفر کنم و همیشه به دنبال یک ماجراجویی باشم، و شما در خانه نشسته اید و چیزی جز چهار دیوارهای اتاق خود نمی بینید. "

محافظ

اولین فیلم در مورد ماجراهای بارون بی نظیر در سال 1911 در فرانسه بیرون آمد. تصویر به نام "گالنگ بارون Münhgausen" 10.5 دقیقه طول می کشد.

بارون Münhhausen در کارتون شوروی

با توجه به اصالت و رنگ، شخصیت در روح سینماگران و ضرب کننده های شوروی سقوط کرد. چهار کارتون درباره بارون به صفحه نمایش داده شد، اما تماشاگران در سال 1973 عشق زیادی را به دست آورده اند. کارتون شامل 5 قسمت است، اساس کتاب Rudolph گذاشته شده است. نقل قول از سری متحرک هنوز در حال حرکت است.

اولگ Yankovsky در نقش بارون Münhhausen

در سال 1979، فیلم "که Münhghausen" بیرون آمد. این فیلم در مورد طلاق بارون با همسر اول می گوید و تلاش می کند تا خود را با ازدواج به عنوان یک معشوق طولانی مدت متصل کند. شخصیت های اصلی از نمونه اولیه کتاب متفاوتند، این فیلم یک تفسیر رایگان از کار اصلی است. تصویر بارون بازیگر Oleg Yankovsky، بازیگر Elena Korenev بازیگر مارتا محبوب.

ژان جوزف در نقش بارون Münhhausen

فیلم ها در مورد سوء استفاده از ارتش، مسافر، شکارچی و فاتح ماه نیز در آلمان، چکسلواکی و انگلستان شلیک شد. به عنوان مثال، در سال 2012 یک فیلم دو سری "Baron Mwerhausen" بیرون آمد. نقش اصلی به بازیگر ژان جوزف رفت و آمد شد.

حقایق جالب

  • Munchhausen ترجمه شده از آلمان به معنی "خانه راهب" است.
  • در این کتاب، قهرمان توسط یک پیرمرد ناگهانی غیر منتظره نشان داده شده است، اما در جوانان Münhgausen با داده های خارجی چشمگیر متمایز شده است. مادر کاترین دوم، یک بارون جذاب را در خاطرات شخصی ذکر کرد.
  • مونخوزن واقعی در فقر جان خود را از دست داد. شکوه، که به لطف این کتاب، یک مرد را از بین برد، به بارون در زندگی شخصی خود کمک نکرد. همسر دوم همسر خانواده هدر رفت.

نقل قول ها و aphorisms از فیلم "که munchhausen"

"پس از عروسی، ما بلافاصله به سفر عروسی رفتیم: من در ترکیه هستم، همسر من در سوئیس است. و آنها سه سال در عشق و هماهنگی زندگی کردند. "" من متوجه شدم مشکل شما چیست. شما خیلی جدی هستید همه بی معنی بر روی زمین با این بیان از چهره ساخته شده است ... لبخند، آقایان، لبخند! "" هر عشق قانونی است، اگر آن عشق است! "" یک سال پیش در این لبه ها، تصور کنید، من با یک گوزن ملاقات می کنم . من اسلحه را بالا می برم - معلوم می شود، هیچ کارتریج وجود ندارد. چیزی جز گیلاس وجود ندارد. من یک تفنگ استخوانی گیلاس را شارژ می کنم، PAH! - شلیک کنید و گوزن را در پیشانی بگیرید او فرار می کند و این بهار در این لبه های بسیار، تصور کنید، من با گوزن خوش تیپ من ملاقات می کنم، در حالی که درخت گیلاس لوکس رشد می کند. "" آیا شما بیرون آمد، عزیزم؟ متاسفم ... نیوتن من را به تأخیر انداخت. "

ادامه مطلب