دانوب ایوانویچ (شخصیت) - تصاویر، حماسه، قهرمان، بوگاتیر، تصویر، سرنوشت

Anonim

تاریخچه شخصیت

دانوب ایوانویچ شخصیتی است که عمارت را در افسانه های حماسی قرار می دهد. داستان او سه قهرمان روسی را بازتاب می دهد - Miromers Ilya، Dobryna Nikitich و Alesh Popovich. اما، بر خلاف آنها، این مرد یک فرد با سرنوشت غم انگیز است، که زمان برای پیدا کردن شهرت و افتخارات ندارد.

تاریخچه ایجاد شخصیت

در حال حاضر دشوار است که نمونه اولیه تاریخی قهرمان را قضاوت کنید. احساسات درخشان و اتصال تراژیک در سرنوشت او مشخصه شوالیه های اروپای غربی است. نام دانوب در روسیه رایج بود، بنابراین غیرممکن است که این احتمال را نادیده بگیریم که اپیزوها در مورد این بوگاتیر الهام بخش خاطرات سوء استفاده های انسانی واقعی هستند.

منشاء یک شخصیت را با Voevoda Prince Vladimir Vasilkovich متصل کنید. بنابراین، با توجه به تواریخ کیف، او منجر به یک تیم در برابر لیخوف می شود. خود ولادیمیر خود را ایده آل شاهزاده در همه خصوصیات در نظر گرفته است: هر دو در ظاهر، و بر کیفیت ذهنی. در تعداد زیادی از آهنگ ها، جنگجویان نزدیک، فرمانداران، دانوب در افتخار خود بیش از یک بار ذکر شده است.

اتصال شخصیت حماسی با فرماندار توسط این واقعیت تایید شده است که هر دو آنها هر دو هستند، به هر حال، با پادشاه لیتوانی برخورد می کنند. محققان معتقدند که در حماسه، برخی از شرایط واقعی افسانه بوده است. به عنوان مثال، هماهنگی Vityaz و نام رودخانه منجر به افزودن قسمت با خودکشی در انتهای قسمت ها شد. بنابراین، خون شکسته به رودخانه منجر شد.

قضاوت ها در مورد ارتباط حماسه ها وجود دارد که در آن این شخصیت برای آپارتمان های ولادیمیر در شاهزاده لیتوانی و یک قسمت تاریخی واقعی بافته شده است. بنابراین، در 980، ولادیمیر از دست دختر شاهزاده Polotsk Rogvoda خواسته بود. او رد شد، پس، عصبانی، شاهزاده کیف به Polotsk حمله کرد و یک روژلوند و پسرانش را کشت، و دخترش به همسرش رسید.

بیوگرافی و تصویر دانوب ایوانویچ

ماجراهای Vityaz و بیوگرافی او در توضیحات دو حماسی کشف می شوند: "دانوب ایوانویچ - سوات" و "Danube Ivanovich انجام شده با نیکیتیچ خوب" انجام شده است. در واقع، این دو رفتار حماسی به طور مستقیم به یکدیگر مرتبط هستند.

نقاشی کنستانتین Vasilyeva

بوگاتیر روسیه موفق به زندگی در دادگاه پادشاه لیتوانی شد. در آنجا او در خدمت بود، که برای سالن مناسب تر بود. قضاوت در مورد قسمت ها، او یک کلید نگهداری شده بود، و یک نوشیدنی. در حالی که او آهنگ ها را آموخت، بازی بر روی هوسل، او خاطرنشان کرد که دختر پادشاه نستازیا و دوست داشتنی.

در یکی از PEYS، یک مرد یک گام بثورات را می سازد - دارای محل هیئت مدیره پادشاه است. برای چنین کلمات، قهرمان می خواهد به اجرا، اما nastasya صرفه جویی در محبوب خود را، مخفیانه با فرستادن او به کیف.

در راه، سرگردان تصمیم می گیرد تا متوقف شود و چادر را نشان دهد. پناهگاه موقت Dobryny Nikitich را تشخیص می دهد، که در سراسر زمین های روسی در جستجوی یک حریف شایسته سفر می کند، که آنها می توانند با نیروهای مواجه شوند.

هیچ کس در چادر وجود ندارد، اما یک یادداشت وجود دارد که در آن مرگ به هر کسی که بدون دعوت به نظر می رسد پیش بینی می شود. Dobrynya تصمیم می گیرد تا چالش را بپذیرد. او شراب را از طلسم نقره می نوشد، چادر را از بین می برد و سه روز به خواب می رود. هنگامی که دانوب به چادر باز می گردد و این تصویر را می بیند، او قهرمان روسیه را از خواب بیدار می کند و او را به جنگ می فرستد.

Vityazhi در این زمینه بیرون رفت، بر روی اسب هایش پرید و شروع به مبارزه کرد. اول، بر روی اسپیرز، سپس در صبرها و فلش. اما هیچکدام از آنها هرگز موفق به شکست نبودند. در این زمان، Alyosha Popovich و Ilya Muromets برای جستجو برای بافندگی Dobryni ترک کردند. آنها صداهای نبرد را شنیدند و آلیوشه را به چشم می خوردند تا متوجه شوند که موضوع چیست. او نمیتوانست مخالفان را رد کند، به همین ترتیب ایلیا به نام Ilya به نام.

ایلیا مورومتها به همه گوش می دادند و به آنها دستور دادند تا آشتی دهند و به شاهزاده کیف بروند، به طوری که او اختلاف را تشخیص داد. ولادیمیر تصمیم گرفت که یک جنگجوی خارجی به خاطر یک نزاع سرزنش شود، بنابراین من دستور دادم او را به انبار پرتاب کنم.

دانوب ایوانویچ و نستازیا

نتیجه گیری ارشد به مدت طولانی ادامه یافت. ولادیمیر قرمز و آفتابی را به ازدواج کرده است، اما بر روی آنها نمی دانست. سپس Dobrynya به یاد می آورد که دانوب از بسیاری از کشورها بازدید کرد و قادر به گفتن جایی که زیبایی برای پرنس کیف وجود دارد. Vityaz را از انبار به ارمغان آورد و از شورا پرسید. زندانی سابق گفت که یک دختر فوق العاده - Apracks در پادشاه لیتوانی وجود دارد. به ولادیمیر دانوب و دابرین دستور داد تا به لهستان بروند و اتاق پادشاه را به ارمغان بیاورد.

APRAQUES، اذعان بنده سابق، توهین و رد کردن مسابقه را رد کرد. سپس پسران شروع به مبارزه با گارد سلطنتی کردند. پادشاه تصمیم گرفت که بهتر بود دخترش را ازدواج کند، در غیر این صورت همه نیروها از دست می دهند. Vityazi Aproxes را گرفت و به کیف برگشت.

در راه خانه، دانوب دختر Bogatyrka را ملاقات کرد و شروع به مبارزه با او کرد. او از زین خارج شد، اما قبل از آخرین ضربه تصمیم گرفت به چهره دشمن نگاه کند. در اینجا Vityaz عشق خود را پیدا کرد - نستازیا. ملکه به متقاعد کردن یک مرد محکوم شد و موافقت کرد که با او به کیف برود.

در جشن در مورد عروسی دوگانه، داماد جوان مست شد و شروع به افتخار با قدرت و شجاعت خود کرد. Nastasya استدلال کرد که او بهتر می شود. آن را قهرمانان گرفتار، و او همسر خود را به رقابت نامید. ملکه توانست اسلحه را بر سر همسرش بکشد. دانوب نمی خواست به دختر بپیوندد و تصور کند که شاهکار او را تکرار کند. اما از دست رفته و به سمت فلش به طور مستقیم در قفسه سینه مورد علاقه قرار گرفت.

در حال مرگ، نستازیا حقیقت را در رحمش نشان داد. این مرد او را در داخل ویران کرد و یک تصویر وحشتناک را دید - یک قهرمان کوچک با پاهای نیمه نقره ای و نیمی از طلا را دستگیر کرد. قادر به تحمل چنین غم و اندوه و احساس گناه، Vityaz عجله به اسپیر خود و بلافاصله درگذشت.

در ویژگی قهرمان، قضاوت در مورد قسمت ها، غرق شدن و سریع تر غالب می شود. در همان زمان، تصویر دانوب به طور جدی با تراژدی ارتباط دارد. یک مرد با یک غم و اندوه بزرگ ناشی از او مواجه است. اما غیرممکن است که آن را به خائنانی حساب کنید. به گفته سنت ها در افسانه های روسی روسیه، همسر-جوجه تیغی پس از آن مرد برنده می شود، دستیار او می شود، در مورد شاهکارها فراموش می شود و با دختران دیگر برابر است.

بلافاصله می توان دید که ناستاسیا نمیتوانست مقصد خود را از یک همراه آرام و مطیع انجام دهد. او، و همچنین همسرش، به شدت از نیرو و مهارت قدردانی کرد تا تا حدی، مرد خود را ناامید کند.

نقل قول

من به قدرت چهل هزار نیاز ندارم، من مجبور نیستم ده هزار نفر را لرزاند، به من یک همکار همکار مادر، قهرمان Goodnie Nikitich. و شما، پادشاه لیتوانی، پادشاه غیر منطقی است! شما می خورید - نوشیدنی اینجا، سرد، شما چیزی را در خود نمی دانید. و شما، Nastasya-Korochina! ما می رویم، با شما به خورشید Kiev-Hail، ما تاج های طلایی را با شما می گیریم. کل شهر کیف چنین عضو خوبی ندارد، مانند دانوب ایوانویچ! من در سرزمین های لیتوانی بودم، او ازدواج کرد بله شاهزاده ازدواج کرد.

کتابشناسی - فهرست کتب

  • "دانوب ایوانویچ و کینگانا"
  • "Dobryny Nikitich" Dobirny Danube Ivanovich "
  • "دانوب ایوانویچ - سوات"

ادامه مطلب