تاریخ عشق آنا هرمان و زبینف Tukholsky - آشنایی، رابطه، پسر، سرنوشت

Anonim

استرادا ستاره، که صدای آن میلیون ها نفر را در سراسر اوراسیا تحسین می کرد - از کارگر شوروی ساده به پاپ رومی. و یک مهندس ساده بخش علوم فلزی. به نظر می رسد که این دو نمی توانند هر چیزی را متصل کنند. اما چنین نظر اشتباه است، زیرا هیچ فواصل و موانع برای احساسات وجود ندارد.

داستان عشق آنا هرمان و زبینف Tukholsky، با شروع از دوستیابی و پایان دادن به فینال غم انگیز از رابطه - در ماده 24cm.

چمدان، مکاتبات و جلسات

به یکی دیگر از سفر به شهر مهندس لهستانی تبدیل شده است، با توجه به دستورالعمل های مقامات بالاتر، متوجه شدم که قبل از قطار معکوس در ورشو زمان بیشتری را ادامه می دهد. که، به هر حال، هیچ چیز وجود ندارد. و آب و هوای گرم به نظر می رسد، که انتظار می رود، که انتظار می رود، - البته، به استخر.

چمدان نمی خواهد دست خود را در کمد لباس بگیرد، تصمیم به ترک یک چمدان کوچک در مراقبت از کسی از بازدید کنندگان در حال حاضر استراحت در نزدیکی آب. این تنها برای پیدا کردن یک فرد مناسب باقی مانده است. سپس مهندس و متوجه شد که شخص ارزشمند، در نگاه اول، اعتماد به نفس در حفاظت از اموال، - یک دختر بلوند جذاب، واقع در نزدیکی کنار استخر و کتاب جذب شده توسط خواندن.

غریبه موافقت کرد که به چیزهایی نگاه شود به او وارد شد. با استفاده از این نشست تصادفی، یک سرنوشت پیش تعیین شده برای هر دو، و داستان عشق آنا هرمان و زبینف توکولسکی، خواننده معروف و شوهر آینده او شروع شد، که همیشه از محبوب ترین لحظات زندگی خود حمایت کرده بود.

Tukholsky خود را به یاد می آورد: او صرف و نیم ساعت در آب نیست. بله، و انتخاب، من جرأت نکردم از زمان دختر سوء استفاده کنم، هرچند من می خواستم با آخرین نزدیکتر آشنا شوم. همه چیز در پایان به یک مکالمه کوتاه به صورت رایگان روشن شد، که از آن Zbigniew تنها تحویل داده شد که دختر آنا نامیده می شود. و این ارتباط معلوم شد که برای او و برای یک مخاطب جذاب لذت بخش است.

در کلماتی که یک آشنایی جدید، پس کسی که خودش را متقاعد کرد که سرنوشت مشهور واقعی آماده شد، و گاهی اوقات آواز می خواند، و گاهی اوقات حتی یک تور را می گذراند، مرد اهمیت زیادی نمی دهد. فقط در سر دیدم که او به زودی به دانشگاه می رود که در آن تحصیل در زمین شناسی تحصیل کرده است.

آنا و Zbignev آدرس های پستی را مبادله کرده و در یکدیگر، افرادی که توسط صدها کیلومتر جدا شدند، مکاتبات پر جنب و جوش داشتند. آشنایان تصادفی مبادله کارت پستال، عکس ها، حروف، به تدریج به رسمیت شناختن یکدیگر همه بهتر و نزدیک شدن.

مدیریت و دیدن در یک جلسه چنین، Zbigniew Tukholsky برای اولین بار و شنیده دختر که دختر خود را به نام آنا آواز خواند. و متوجه شدم که شکوه ستاره آماده شد. پس از همه، حتی او، دور از هنر، صدای هرمان به عمق روح ضربه زد.

بدون تمبر

آنا و زبینف به زودی متوجه شدند که نگرش آنها به یکدیگر می توانند به سادگی دوستی نامیده شوند. با توجه به خاطرات هرمان، "نمرات او" به طور مداوم زمان را به حداقل یک بار در هفته، در تعطیلات آخر هفته، برای بازدید از کنسرت دوست دختر. به گل ها، با صدای جادویی تحسین کنید، حمایت کنید و آرام باشید. صرف نظر از آن شهر، تور بعدی وارد شد.

Tukholsky در حال حاضر و دیگر اعضای گروه به سختی یک طلسم خوشحال به نظر می رسید - نگران بود تا زمانی که او در سالن یکشنبه صبح ظاهر شد. و سپس عجله به لطفا هرمان: "شما آمد!"

اما داستان عشق آنا هرمان و زبینف Tukholsky، مانند هر گونه دیگری، هیچ حادثه ای نداشت: این زن و شوهر نمی تواند رابطه را به طور رسمی ترتیب دهد، اگر چه سال اول با هم زندگی نمی کرد.

خواننده در آن لحظه معدن به سر می برد. اما اولین نه بر درآمد را تحت تاثیر قرار داد، بلکه نیاز به صرف وقت بیشتر در جاده ها بود. برای آنا در وهله اول آواز خواندن بود.

و "نمرات او"، که حمایت و جذب شده بود، به طور پیوسته بود. هرمان در خاطرات بیشتر در مورد چگونگی ساختن زندگی بیشتر صحبت کرد، او به سادگی می ترسد، با توجه به اینکه ممکن است آن را به یکی از عزیزان بترساند. امیدوار است که همه چیز به خودی خود حل شود.

انگیزه های مشابه نیز در Tukholsky بود. درک اینکه چقدر معشوقش آواز خواند، او ترجیح داد که همیشه در لحظات دشوار، کمک کند و اجازه دهد پس از استرس از زندگی عشایر دشوار هنرمند پرداخت شود. و دوباره تکرار می کند که آنا بیش از هدیه شگفت انگیز داده می شود، که موظف است با دیگران به اشتراک بگذارد. اما هیچ تماس در مورد ازدواج نیست.

و ناشناخته است، تا آنجا که به دلیل عدم اطمینان در روابط دو قلب دوست داشتنی، اگر در طول تور در ایتالیا در سال 1967 به تأخیر افتاده بود، یک تصادف اتفاق نمی افتد، تقریبا صلیب را در زندگی و حرفه آنا هرمان قرار داده است.

تصادف و بازیابی

درایور خواب با سنگ زنی وحشتناک، هود خرد شده به حصار ماشین پرواز کرد. شیشه شکسته

بدن شکسته خواننده از سالن خارج شد و دو ده متر از جاده دور شد. حتی پزشکان وارد شده بلافاصله آنها را پیدا نکردند، اولین بار از انفجار شکستگی Renato، که پشت چرخ تولید کننده آنا در ایتالیا بود، دریافت کرد.

سپس دو هفته کما وجود داشت، زمانی که پزشکان تنها با دستان خود را بدون تصمیم به پیش بینی های خود رقیق کردند. و ماه های بهبودی، زمانی که - پس از از بین بردن گچ - خواننده مجبور شد دوباره یاد بگیرد نه تنها به پیاده روی، بلکه نشستن، و همچنین نفس پر از سینه.

و Zbigniews همیشه بود. همانطور که قبلا، آرامش، اعتماد به نفس. و آماده برای حمایت و سکته مغزی از طریق مو، دوباره تسکین دهنده آنا. با کمک او، او اولین بار پس از حادثه، هنوز مطمئن بود، هنوز مطمئن نیست، گام های بر روی زمین از ویستولا، جایی که در شب، زمانی که شهر فرار کرد و خیابان ها خالی بود، خواننده خواننده "نمرات او".

و خودش هرمان همچنان به عذاب خود ادامه داد، تلاش کرد تا توکولسکی را متقاعد کند که چنین "شکسته" بود - مورد نیاز نیست، تعقیب و پیشنهاد برای شروع زندگی مستقل بدون او. و با وحشت، او انتظار داشت که منتظر چنین توافقنامه ای باشد. اما به طور مداوم به آرامش رسید که همه چیز خوب خواهد بود که آنا بهبود یابد، و Zbignene خود را به او کمک خواهد کرد.

و پس از آن بروید، اگر او تصمیم می گیرد.

یک پسر

و یک روز این روز بعد از همه. در آپارتمان، تبدیل به "Recovery Sportgorod" شد و به همین دلیل با طناب و دستبند آویزان شد، نگه داشتن آنا می تواند راه برود، وارد شادی لبخند Zbignev با یک دسته گل. و اظهار داشت که او ازدواج می کند

برای آنا، سپس جهان، که فقط شروع به به دست آوردن رنگ های روشن، به Miriad از سیاه و سفید پوشانده شد. آن را قبول کرد. پس از همه، هرمان خود را به شدت دفع طوفان Tukholsky تمام زمان درمان، متقاعد کردن شروع به شروع زندگی جدید، پیدا کردن عشق جدید.

تلاش برای مقاومت در برابر ضربه بعدی سرنوشت و نجات چهره، به سختی شروع به حرکت در خواننده خود را تنها می تواند یک لبخند را فشار داده و بپرسید که هنوز خوشحال شدم، کسی که عزیزانش را به سرقت برده است. برای شنیدن این که پس از تمام تجربه، آن را به سادگی یک حق اخلاقی برای رها کردن پیشنهاد دست و قلب دوست قدیمی خود را ندارد.

عروسی در سال 1972 بازی کرد، امیدوار بود بدون مراسم بلند. نقاشی شده در دفتر رجیستری Zakopane لهستانی لهستان، دعوت خود را به عنوان شاهدان به طور تصادفی در شهر آشنایان مواجه شده است. و در سه سال، علیرغم نگرانی پزشکان، آنا هرمان دومین "Zubyek" خود را به دنیا آورد.

پسر یک مادر شاد به نام کمی Hengear نامیده می شود - او بزرگ به دنیا آمد، در ماه سوم ما در حال حاضر وزن هشت کیلوگرم - و تلاش برای به دست آوردن پسرش به همان اندازه که ممکن است، به شدت نگران این است که او نمی تواند آواز بخواند. به تور بروید، اما وقت خود را با یک کودک که واقعا آن را خوشحال کرده اید، صرف کنید.

اما از هر سفر به طور مداوم چیزی کوچک Zubyek چیزی را به ارمغان آورد. راه آهن، ماشین تحریر، هواپیما - کودک به پدرش رفت و علاقه مند به تکنسین و مکانیسم شد. حتی مادرم خواسته بود قبل از خواب در مورد قطار بخواند - لالایی را دوست نداشت. به عنوان، با این حال، و در زمانی که مامان آواز خواندن. همانطور که هرمان هرمن خودش نوشت، او شنیده بود، در حالی که او به نظر می رسید.

خوشبختی خانوادگی، که به آنا هرمان اعتماد به آینده داد، کوتاه شد. در سال 1980، درست در کنسرت، خواننده به طور ناگهانی بد شد. و سپس پزشکان تشخیص داده شدند - "سرطان".

و دوباره - عملیات و بوی بیمارستان. و کنسرت ها - از آنجا که، حتی احساس نزدیک شدن به مرگ، نه به آواز خواندن آنا نمی تواند. اجازه دهید از طریق زور اجازه دهید اشک های درد پشت عینک های تیره عینک را پنهان کنید. اما همچنان به خوشحالی طرفداران خود را با صدای جادویی خود ادامه داد.

آخرین تور به استرالیا باید به دلیل تشدید بیماری، قطع شود. و درمان برای ادامه در خانه.

در اوت 1982، آنا هرمان نبود - خواننده زندگی خود را ترک کرد، داشتن زمان برای تعمید چند ماه به مرگ و ازدواج با شوهر عزیزش.

زندگی پس از

همسر بیوه ترجیح داد که به دنبال شادی از سوی دیگر نباشد و بر تربیت پسر متمرکز شود، که پس از مرگ مادر بسته شد.

Zbignev جونیور به پدران پدر رفت و مدرک دکترا را دریافت کرد، دفاع از پایان نامه خود را در مورد داستان بسیار دوست داشتنی از دوران کودکی. و حتی جایزه آکادمی علوم لهستان را در سال 2016 دریافت کرد. اما او ازدواج نکرد، به دلسوزی پدر و مادر.

داستان عشق آنا هرمان و زبینف توکولسکی پس از مرگ خواننده پایان نیافتند - همچنان در حافظه ادامه یافت، که او را حفظ کرد و ازدواج نکرده بود. و در پسرش، ترجیح دادن به بحث در مورد مطبوعات مادر خود، اما هنوز هم غم انگیز زمانی که او آهنگ ها را در عملکرد خود می شنود.

ادامه مطلب