یوری کازاکوف - عکس، بیوگرافی، زندگی شخصی، علت مرگ، نویسنده

Anonim

زندگینامه

به گفته دیمیتری بایکوف، یوری کازاکوف مشابه آثار او نبود. نویسنده داستان های ملایم ترین و رمان در زندگی شخصی او Grubian بود، بیان کلمات ناخوشایند. پرویز شاعرانه از نویسنده به عنوان یک گل از کاکتوس رشد کرد.

دوران کودکی و جوانان

استاد اشکال ادبی کوچک در تاریخ 8 اوت 1927 در مسکو متولد شد. یوری در دوران کودکی و نوجوانی، یوری در یک اتاق 15 متر در یک آپارتمان جمعی قرار گرفته است که در خانه شماره 30 در اربات قرار دارد.

والدین یک نویسنده - مهاجران از دهقانان منطقه اسمالونسک، اما، در یک افسانه خانوادگی، پدربزرگ بزرگ پدربزرگ در زیبایی زیبایی برای زیبایی، خدمتکار را به خانه برونسکی برد، جایی که دختر شاهزاده مشكرسکی را گمراه کرد. اگر افسانه حقیقتا، این پروسه یک نسل دورتر Nikolai Karamzin است.

پدر Pavel Gavrilovich نوجوان به مسکو نقل مکان کرد و شروع به کار بیوگرافی دانش آموز دانش آموز عکس، اما پس از آن به عنوان یک نجار و لوله کش کار کرد. این مرد یک مرد خوب و سوزنی بود که از ریشه های دهقانان دور شد، اما از اعتیاد به الکل رنج می برد.

قزاق های یوری در جوانان

در ابتدای قرن بیست و یکم قرن بیستم، پاول گواریلوویچ از مسکو به ویتاتکا فرستاده شد: چه کسی قزاق های مستقر در این شرکت بنیاد را در Tambovshchina ذکر کرد. پس از جنگ، پدر خانواده در LYG زندگی می کردند - روستای ایستگاه راه آهن در منطقه Arkhangelsk، تنها گاهی اوقات مهمان در همسر و پسر خود در مسکو بود.

مادر نویسنده Ustinya Andreevna، به انقلاب، در مسکو پرستار پرستار در خانه های خداوند کار می کرد، پس از آن یک کار ابزار در کارخانه بود و در نهایت، به پرستار آموخت. بر خلاف شوهرش، یک زن به عینک های اسمولنسک و خرافات روستایی احترام گذاشت. در خانواده Ustigna Rovenodel، و زمانی که خواهرزاده ی یتیم او یتیم، یک دختر را به یک اتاق واحد زندگی کرد. از کسانی که به مسکو آمدند، برادران مادر یورا به داستان های مربوط به زندگی دهقانی گوش دادند و به نظر می رسید چیزی جدید را به رسمیت نمی شناسد و برای مدت طولانی فراموش شده است.

Ustinya Andreevna به موسیقی موازی تنها پسر افتخار می کرد. حتی در پسر کودکستان کودکستان، با شنیدن یک آهنگ در رادیو، به راحتی یک ملودی در Balalaica را برداشت. بعدا او آکاردئون را تسلط داد.

مادر تمرین موسیقی پسر را تشویق کرد، معتقد بود که همیشه یک مرد با یک نان را فراهم می کند. خواندن و نوشتن اوستینیا به عنوان زمان خالی از زمان درمان می شود. با کتاب های یوری، در دوران کودکی، در اتاق خواندن کتابخانه ها آشنا شد. به ویژه پسر، داستان ها و داستان هایی راجع به شکار، که در بزرگسالی به عنوان یک علاقه واقعی از نویسنده تبدیل شد، دوست داشت.

در طول جنگ، مادر و پسر به کار سیاه و سفید موافقت کردند - یخ را بر روی پل کریمه پاک کرد، بارگیری های تخلیه شده با سیب زمینی و کلم بر روی رودخانه مسکو. یورا "فندک" را روی سقف حک کرد. هنگامی که بمب گذاری در حیاط همسایه، نوجوان له شده، و باقی مانده از قزاقان لکنت کرد. با توجه به نسخه دیگری، "زندگی یوری Kazakova" منتشر شده در داستان مستند، نویسنده شروع به لکنت در 6 سالگی: من اشاره به مرجع، یک لباس زیر زنانه تهاجمی ترسیده بود.

از سال 1942، یوری شروع به تحصیل در مدرسه موسیقی در کلاس Cello کرد، اما به زودی او به انعطاف پذیری مالی دورباس رفت. در سال 1944، مرد جوان وارد مدرسه فنی معماری و ساختمانی مسکو شد و در سال 1946 به مدرسه موسیقی به نام Gnesini اشاره کرد.

با توجه به شهادت سال های بسیاری از موز یوری Pavlovich - Marina Litvinova مترجم، Kazakov فارغ التحصیل از یک دبیرستان فارغ التحصیل، اما یک گواهی در بازار در Mytishchi خریداری شده است.

پس از دریافت دیپلم "Gnesink"، یوری به عنوان باتری شمارنده ارکستر تئاتر به نام کنستانتین استانیسلاوفسکی و ولادیمیر Nemirovich-Danchenko تبدیل شد. در تیم های جاز کار می کرد، اما به زودی متوجه شد که موسیقی رودخانه او نیست. در تاریخ 20 نوامبر 1952، او از ارکستر استعفا داد. در سال 1953، موسیقیدان سابق وارد موسسه ادبی شد، که در آن مسابقه 100 نفر را در اختیار داشت.

زندگی شخصی

در موسسه لیتین، یوری با تامارا ژامیون دوست بود، اما در سال 1963 همکلاسی های قزاق با سناریو و کارگردان Pavel Sirkes ازدواج کردند.

رومی با مارینا لیتوینووا Prosaika در آغاز تابستان سال 1960 آغاز شد و 5 سال طول کشید. مترجم الهام بخش او را به نوشتن "دفتر خاطرات شمالی". عشق به مارینا در داستان های Kazakov "دو در ماه دسامبر" و "کفش صورتی" منعکس شد.

در ژوئن 1965، دوستداران، کسانی که، چه کسی کتاب را بخوانند و به شمال روسی سفر می کردند، به Creative Commons رفتند. شش ماه بعد، یوری پیشنهاد کرد مارینا را ملاقات کرد و گفت که آنها باید روابط را از سر بگیرند، در غیر این صورت او با یک دختر خوب که با آن یافت می شود، ازدواج می کند. Litvinova پاسخ داد که او موافقت خود را به پیشنهاد Kazakov، به این دلیل که او شروع به درمان از الکل.

حتی در میان روابط عاشقانه، مارینا متوجه شد که یورا وابسته به الکل بود. اما، هنگامی که Litvinova در مورد نیاز به درمان با مادر یوری صحبت کرد، Ustinya Andreevna ایده هواپیمای بدون سرنشین را به دست آورد و حتی درب را روی دست زدن به یک پارچه بر روی نوک پسر خود از معشوق قرار داد.

به عنوان یک نتیجه، قزاق ها ازدواج کرده اند "دختر خوب" Tamar Mikhailovna Szdnik. در سپتامبر 1967، همسرش به نویسنده پسر آلشا تولد داد. مونولوگ های پدر، در مواجهه با الکسی کوچک، تبدیل به داستان های پر سر و صدا ترین "برش" و "در رویا، شما در یک رویا گریه کردی".

با این حال، زندگی خانوادگی یوری و تامارا کار نمی کرد. پسر خیلی بیمار است درآمد نویسنده برای درمان، غذا، نوشیدن و حفظ خانه در Abramtsevo، جایی که خانواده زندگی می کردند، فاقد آن بود. خانه قزاق ها برای پرداخت هزینه انتقال سه گانه قزاقستان پرویاک عبدیزامیل نورپزیوف "خون و عرق" خریداری شده است. تامارا شوهرش را ترک کرد، آلیا را گرفت، اما پس از آن مصمم به زندگی یک پسر بزرگ به مادربزرگ بزرگ در مینسک شد.

در پاییز سال 1969، Kazakov حمله قلبی از تجربیات، تحریک شده توسط microinfarct. بارها و بارها، یوری و تامارا سعی کردند روابط را از سر بگیرند، اما قایق خانواده، در مورد زندگی شکسته، نمی تواند چسب.

Stanislav Reedsadin قزاق ها را به عنوان یک "مربا متکبر، خسته کننده، خجالتی و ناخوشایند" مشخص می کند. با این حال، این ویژگی متناقض با کمک های بی نظیر است، که نویسنده آدم و حوا همکارانش را در کارگاه ادبی ارائه دادند.

یوری Pavlovich نجات evgenia yevtushenko از خودکشی پس از جدایی تنظیم شده توسط شاعر نیکیتا خروشچف. قزاق ها از دقیقه های دشوار Andrey Voznesensky و یوری تریفونوف حمایت کردند، به دوستی با همکلاسی میهمان راشچین، دوستی داشتند. با توجه به Litvinova، در داستان "Trali-Vali" در تصویر یک نوشیدنی Beken، با هدیه الهی از آواز خواندن، پروسه خود پرتره، که ویژگی های آن دقیق تر از عکس و در خاطرات معاصران است .

ایجاد

با توجه به یکی از نسخه ها، قزاق ها می خواستند به یک نویسنده تبدیل شوند تا به مردم بگویند که چه چیزی از لکنت خود را از بین می برد. با این حال، در خاطرات جوانان، باسست دوگانه نوشت که او می خواست ستایش شود، و نویسنده به شهرت آسان تر از ارکستر به دست آورد.

اولین انتشار یوری، یک بازی "دستگاه جدید" بود، که در سال 1952 در یک مجموعه کامپوننت ناسازگار چاپ شده بود. در کتابشناسی بیشتر، کاظاکوف داستانها و داستان های کوتاه را غالب کرد.

علاوه بر آثار ذکر شده، Novella "صبحگاهی اقیانوس آرام"، "Arktur - Drying Dog" (درباره سگ شکار نابینا)، "پاییز در جنگل های بلوط" (در مورد نابرابری، از بین بردن عشق "). قزاق ها به رأس های ژانر رسیده اند، نام او حق بیمه است، سالانه توسط مجله "دنیای جدید" برای بهترین داستان اعطا شده است.

در سال 1964، یوری پاولوویچ در نوشتن یک کارآگاه طنز آمیز جمعی "کسی که خنده می دهد" شرکت کرد. پس از 3 سال، نویسنده به فرانسه رفت، جایی که مواد برای رمان در مورد ایوان بونین جمع آوری شد، که او بسیار دوست داشت. اما یک شکل بزرگ، خالق با استعداد را از مینیاتورهای ناخواسته تسخیر نکرد و برنامه ها همچنان غیر واقعی بود.

مرگ

در اواخر پاییز سال 1992، قزاق ها به تنهایی در بیمارستان نظامی مسکو فوت کردند. علت مرگ یک نویسنده 55 ساله، بحران دیابتی و سکته مغزی ناشی از الکل بود. یوری پاولوویچ، از بیمارستان غیرنظامی، در سال های اخیر، با یک مادر کور و ناامید شده در کلبه در ابراهیمو، مدت کوتاهی قبل از مرگ، برای "نقض رژیم" لگد زد.

فودور آباموف در مراسم یادبود غیرنظامی، به نام نابغه Kazakov نامیده می شود. قبر یوری Pavlovich در گورستان Vagankov واقع شده است. در فیلم-بیوگرافی فیلم Arkady Cordon "گوش دادن، اینکه آیا باران ..."، در سال 1999 منتشر شد، نقش نویسنده توسط الکسی پترنکو پخش شد. Cordon شخصا در طول غربالگری داستان خود "پسر از گودال برف" را ملاقات کرد، گفت: در مورد هنرمند NENETS Tyko Culk.

حافظه

  • شعر یوجین Evtushenko "Long Creek"
  • شعر Andrei Voznesensky "شکار شکار"
  • پلاک یادبود در مسکو در اربات، شماره خانه 30
  • جایزه یوری Kazakova برای بهترین داستان، اعطا شده توسط مجله "دنیای جدید"

کتابشناسی - فهرست کتب

  • 1954 - "صبح آرام"
  • 1956 - "آبی و سبز"
  • 1957 - تدی
  • 1958 - "Arktur - Drying Dog"
  • 1958 - "مانکا"
  • 1959 - "در ژستند"
  • 1960 - "برنده سگ را اجرا می کند!"
  • 1961 - "در راه"
  • 1961 - "پاییز در جنگل های بلوط"
  • 1963 - "یک شبه"
  • 1963 - "من گریه کردم و گریه کردم"
  • 1964 - "North Damned"
  • 1966 - "دو در ماه دسامبر"
  • 1977 - "خاطرات شمالی"
  • 1977 - "در یک رویا، شما گریه کردی"
  • 1977 - "در حال ورود به Lopschoney"
  • 1980 - "شاخ اولنی"
  • 1986 - "دو شب"

ادامه مطلب