L. Panteleev (لئونید Panteleev) - بیوگرافی، زندگی شخصی، عکس، علت مرگ، نویسنده شوروی

Anonim

زندگینامه

L. Panteleev داستان های خود را، افسانه ها و داستان های پری، عزیزان و کودکان، و بزرگسالان، اموال جادویی را تأمین کرد. با توجه به سخنان برخی از منتقدان، لازم نیست که آنها نشان دهند. پس از همه، نویسنده شوروی به طرز شگفت انگیزی، به وضوح، صادقانه، صادقانه و شبه دار ساخته شده است اتاق کار می کند که خواننده بدون هیچ گونه کمک "دیدن" جهان اختراع شده توسط نویسنده و به راحتی در او غوطه ور شد. آثار او الهام بخش مدیران نقاشی های کامل، پیوندهای تلویزیونی، کارتون ها و قطب ها بود.

دوران کودکی و جوانان

آلکسی یرمیف (این نام واقعی و نام خانوادگی نویسنده) در 22 اوت 1908 در سبک جدید در سنت پترزبورگ متولد شد. پس از آن، در خانواده، جایی که پسر ارشد شاهد چارلز دیکنز، آرتور کانن دویل، فدور داستوفسکی و لئونید آندریوف، کتابخانه، ریحان و لیالایا متولد شد.

رویدادهای رویداد به طور دقیق توسط نویسنده در داستان autobiographical "Lenka panteleev" شرح داده شده است، که تا حدودی متفاوت با سر همان نام در اولین نسخه از جمهوری اسکید است.

پدر Ivan Adrianovich افسر قزاق، Horunion، رهبری از مؤمنان قدیمی، قهرمان جنگ روسیه و ژاپن بود که کسب و کار خانوادگی - تجارت جنگل و هیزم را به ارث برده بود. برای شاهکارهای مبارزه، او دستور سنت ولادیمیر را با شمشیر و تعظیم به دست آورد، که حق خود را به عظمت های متفاوتی داد.

مادر الکساندر Vasilyevna (در پیشخدمت دخترانه)، دختر بازرگان تیم اول، دردناک برای هنر. پس از دبیرستان، او دوره های موسیقی را گذراند، من علاقه مند به کتاب ها بودم، خاطرات دروغین، در یک صحنه تئاتر آماتور قرار گرفتم.

پدر و مادر اول جهان از هم جدا شدند این مرد در حال ورود به ولادیمیر بود، جایی که او درگذشت، و همسر سابق خود را با کودکان ترک کرد، تغذیه درس های موسیقی را استخراج کرد.

در 8 سالگی، کودک شروع به شرکت در دومین مدرسه واقعی پتروگراد کرد، یک سال بعد او به طور جدی بیمار بود، که کل انقلاب اکتبر را قرار داده بود. در سال 1918، او توسط گرسنگی، همراه با بستگانش رانده شد، او به روستای Cheltsovo استان یاروسلاول نقل مکان کرد و با دیفوتریت آلوده شد.

نقطه بعدی که در آن دکتر قرار داشت، یاروسلاوول یکی بود. اما قیام رو به افزایش و شلیک کردن هتل اروپا، جایی که مشهور آینده زندگی می کرد، مجبور شد به عقب برگردد. پس از سرکوب شورش، بازگشت به یورالول، و از آنجا جاده ای به تاتار منزلینسک رفت، جایی که سرگردان پس از آنکه مادر به پتروگراد رفت، آغاز شد.

پسر در بازار معامله کرد، در محل مزرعه کشاورزی با برادر کوچکتر کار کرد، جایی که او آموخت که سرقت کرد و خود را در یتیم خانه یافت. پس از سرقت انبار از نقض کننده جوان به یک موسسه آموزشی دیگر منتقل شد، جایی که او تاخیر نداشت. در تلاش برای رسیدن به پایتخت شمالی، ناوگان توانست از ریبینسک و کازان دیدن کنند، او به عنوان یک کفش کارگر مشغول به کار بود، دوباره به فروش سرقت رفته و در مستعمره کودکان III بین المللی فرود آمد.

لسا، که فرار کرد و از آنجا فرار کرد، پس از تخلیه از بیمارستان، سازمان شهرستان Komsomol را برداشت، که سقف را روی سرش گذاشت و در یک مدرسه حرفه ای قرار داد. یک دانش آموز وجود دارد و ایجاد اشعار و نمایشنامه ها را انجام می دهد. برای رسیدن به پتروگراد، افسر فریزر تنها در سال 1921 مدیریت کرد، بسیاری از بیماری ها را نقل مکان کرد و UFA، Belgorod، Kursk و اوکراین را منتقل کرد.

آلکسی به یک شریک کمک کرد تا لیموناد را تحویل دهد و وارد یک مدرسه کار واحد شماره 149 شود، جایی که او به دلیل روابط دشوار با همکلاسی ها تنگ بود. فقدان پول یک نوجوان را به این واقعیت هدایت کرد که لامپ ها را پیچ و تاب کرده و آنها را فروختند و سپس او را به یک شکه تبدیل کرد.

ایجاد

در دانشکده کمون فدور داستوفسکی، جایی که یک نوجوان سخت افزاری تنها چند سال طول کشید، لشا "انرژی برای بازگرداندن زندگی شایسته را دریافت کرد". Shkid درب را به دنیای ادبی باز کرد، سفید را با گرگوری به ارمغان آورد و نام مستعار را به افتخار Panteleeva معروف Lazhka Petrogradsky داد. پس از آن به یک نام مستعار خلاق تبدیل شد، جایی که نامه ای رمزگشایی نبود.

با یک رفیق و همکار آینده کتاب کتاب "جمهوری اسکید"، که در سال 1927 منتشر شد، این مرد به طور جدی توسط سینما به طور جدی منتقل شد و حتی به زودی به خارکف رفت، اما به زودی به آنجا رفت. پس از یک پیروزی عروسی، دوستان به سرزمین خود آمدند و قلم را گرفتند.

اولین کار موفقیت آمیز بود. Maxim Gorky بارها و بارها در هنر و نامه های آنتون Makarenko، Konstantin Fedina، Mikhail Svavina، Sergey Sergeyev-Visk نوشت، و داستان خود را تحت عنوان 10 ریاست جمهوری و ترجمه به خارج از کشور. از آن زمان، Peterburst مهارت را در ایجاد داستان ها و داستان های پری ("Magnolia"، "Package"، "Last Haldey"، "Portrait"، "Clock") را تأیید کرد.

دوستان با Samuel Marshak، Evgeny Schwartz، Vladimir Lebedev، Nikolai Oleinikov آشنا شدند. نوشته های طنز آمیز و فوکلون آنها در "هیپوتاموس"، "تغییر"، "Kinondele"، "ادبیات کودکان"، اغلب همراه با عکس های شخصی چاپ شد.

در پایان سال 1935، سفیدپوستان به اتهام فعالیت های ضد انقلابی سرکوب شدند و به مدت 3 سال محکوم شدند و در سال 1938 در زندان رو به جلو از سل از بین رفت. فرد دوست داشتنی او از اتهامات فرار نکرد، اما به خاطر حمایت از ریشه Chukovsky و ساموئل مارشک، دستگیری را تصویب کرد. الکسی ایوانویچ در جنگ بزرگ وطن پرست، در لنینگراد محاصره شد، یادداشت های مربوط به زندگی یک شهر بلوک را برگزار کرد، یک داستان "جدید"، "داستان توپخانه" را منتشر کرد، "کلمه صادقانه"، و غیره با یک بازی های عملیاتی.

در ماه مارس سال 1942، نویسنده تقریبا از دیستروفی، 4 ماه زندگی بدون کارت مواد غذایی به دلیل عدم ثبت نام، فوت کرد. از مرگ وفادار یک همکار توسط الکساندر فدادوف نجات یافت و هواپیما را به مسکو ترک کرد. در سال 1944، نویسنده برگشت، جایی که او اخبار مرگ برادرش را از بین برد. برای سال به خصومت، "داستان های معروف درباره پروتئین و Tamoorochka" نور را دید و در پیروزی 1945 - "نامه" شما "."

Panteleev همچنان به کارگزار کار می کرد و کتابشناسی را با آثار جدید، از جمله در ژانرهای مقالات ("درباره رحمت"، "به نام خیابان ها") و پرتره های ادبی ("برادر هفتگی ما ..."، "تاریخچه یک autograph ").

زندگی شخصی

زندگی شخصی یک مرد پس از جنگ با الیکو کاشیا، همچنین متعلق به دایره نوشتن بود. در اوت 1956، آنها یک دختر ماشا بودند (زن اول زن در محاصره از دست داد)، که پدرش کتاب "ماشا ما" را اختصاص داد. دختر، بر خلاف بزرگسالان، در مورد خواندن، احساس مشکلات با تجربه با علوم دقیق، اما یک استعداد کمدی روشن بود.

بنابراین، پس از مدرسه، دختر جایگزین شده توسط یکی دیگر، دختر در موسسه تئاتر جمع شده بود، اما در نهایت اسناد را به دانشگاه آموزشی پدالفک ارسال کرد. با این حال، مطالعه غیرممکن بود: آنفولانزای سنگین یک دانش آموز را به تجزیه عصبی و یک بیمارستان روانپزشکی تبدیل کرد. پس از تخلیه، عود مجدد اتفاق افتاد، بنابراین والدین مجبور بودند او را بیرون بیاورند.

L. Panteleev و Eliko Casia با دختر ماریا

همسر محبوب Panteleeva در سال 1983 درگذشت، به یک تراموا، و تمام نگرانی ها در مورد تنها وارث در شانه های خود را درگذشت. 18 بار در روز او مری پزشکی داد، اما به زودی او به موسسه پزشکی بازگشت، جایی که از آن نرسیده بود.

مرگ

نویسنده معروف شوروی 9 ژوئیه 1987 نبود. قبل از مرگ، او "کشنده، آخرین تشخیص" را تنظیم کرد، احتمالا و به عنوان علت مرگ خدمت کرد. پس از آن، او تصمیم گرفت تا آرشیو غنی خود را از انتقاد و مورخ ادبیات ساموئل لری انتقال دهد. Grave L. Panteleeva در گورستان Lenderdsky Leningrad واقع شده است، جایی که در 3 سال من دفن شده و تنها دختر ماریا بود.

تا پایان عمر خود، نویسنده همچنان به کار خود ادامه داد، زمان زیادی برای انتشار چندین مجموعه از نوشته ها. در سال 1991، در اراده، داستان خودبئومی او منتشر شد "من اعتقاد دارم!"

"این یک راز دیگر بود که او معتقد است و ارتدوکس. او بسیار توهین کرد که باید تمام عمر خود را پنهان کند. او در آخرین کتاب خود می نویسد: "من اعتقاد دارم!"، پس از مرگ او منتشر شد، که در کلیسا به نظر می رسید، دیدگاه های Toptun و Schukachi را به دست آوردم، من در معرض دید قرار گرفتم. "لوری در مصاحبه ای با Ehu Moscow گفت:" .

کتابشناسی - فهرست کتب

  • 1927 - "جمهوری اسکید"
  • 1939 - "Lyanka Panteleev"
  • 1939 - "آخرین هاله حدی"
  • 1941 - "کلمه صادقانه"
  • 1942 - "Anya"
  • 1944 - "مهمان شب"
  • 1945 - "نامه" شما "
  • 1946 - "داستان درباره کیروف"
  • 1947 - "داستان درباره یک پروتئین و تاموری"
  • 1953 - "نقطه قرمز"
  • 1962 - "داستان های کوچک"
  • 1966 - "ماشا ما" "
  • 1973 - "برادر ما بودستان ما ..."
  • 1975 - "مارشاک و کاندله"
  • 1991 - "باور!"

ادامه مطلب