ناپلئون بناپارت - بیوگرافی، عکس، زندگی شخصی امپراتور

Anonim

زندگینامه

ناپلئون بناپارت یک فرمانده درخشان بود، یک دیپلمات، دارای اطلاعات عالی، حافظه پدیده ای و کارایی شگفت انگیز بود. تمام عصر پس از او نامگذاری شده است، و اعمال او برای اکثر معاصران به شوک تبدیل شد. استراتژی های نظامی او در کتاب های درسی قرار دارد و هنجارهای دموکراسی کشورهای غربی بر اساس "قانون ناپلئون" است.

ناپلئون بناپارت

نقش در تاریخ فرانسه این شخصیت برجسته مبهم است. در اسپانیا و روسیه، او یک ضد مسیحی نامیده شد و برخی از محققان ناپلئون را چند قهرمان تزئین می کنند.

دوران کودکی و جوانان

فرمانده درخشان، Statesman، امپراتور ناپلئون من Bonaparte بومی از کورسیکا بود. در 15 اوت 1769 در شهر Ajaccio در یک خانواده نجیب فقیر متولد شد. والدین امپراتور آینده دارای هشت فرزند بودند. پدر Carlo di Buonaparte LED قانون قانون، مادر Leticia، Nee Ramolino، کودکان را افزایش داد. توسط ملیت، آنها Corsicans بودند. Bonaparte نسخه Tuscan از نام خانوادگی Corsican معروف است.

ناپلئون بناپارت

سواد آموزی و سابقه مقدس او در شش سال به مدت شش سال به مدرسه خصوصی داده شد، در سن ده ساله - به کالج اودینسیس، جایی که پسر به مدت طولانی ماند. پس از آنکه کالج همچنان در مدرسه نظامی Baryna تحصیل می کند. در سال 1784 وارد آکادمی نظامی پاریس می شود. در پایان، عنوان ستوان دریافت می کند و از سال 1785 در توپخانه خدمت می کند.

در جوانان اولیه، ناپلئون به طور جداگانه زندگی می کرد، علاقه مند به ادبیات و امور نظامی بود. در سال 1788، بودن در کورسیکا، در توسعه استقرار دفاعی شرکت کرد، در گزارش سازماندهی شبه نظامیان و غیره کار کرد. او آثار ادبی را مورد توجه قرار داد، امیدوار بود که در این زمینه معروف شود.

ناپلئون بناپارت در جوانان

با توجه به علاقه او کتاب های تاریخی، جغرافیا، اندازه درآمد دولت کشورهای اروپایی را می خواند، بر فلسفه قانون کار می کند، ایده های ژان ژاک روسو و عبوت روینال را دوست دارد. او داستان Corsica، داستان "گفتگو درباره عشق"، "پیامبر مخفی"، "شمارش اسکس" را می نویسد و یک دفتر خاطرات را هدایت می کند.

نوشته های بناپارت جوان به جز یکی از دستنوشته ها باقی مانده است. در این آثار، نویسنده بیان احساسات منفی در رابطه با فرانسه، با توجه به آن را به بردگی از کورسیا، و عشق به میهن خود را بیان می کند. سوابق جدید ناپلئون، رنگ سیاسی و نفوذ روح انقلابی است.

ناپلئون جوان

انقلاب فرانسه ناپلئون بناپارت با شور و شوق ملاقات می کند، در سال 1792 وارد باشگاه یعقوبین می شود. پس از پیروزی بر بریتانیا برای دستگیری تولون در سال 1793، عنوان یک تیپ سرپرست افتخار دارد. این یک نقطه عطفی در بیوگرافی او می شود، پس از آن که حرفه ای نظامی درخشان آغاز می شود.

در سال 1795، ناپلئون در شتاب شورش سلطنتی، پس از آن فرمانده ارتش منصوب می شود، متفاوت است. کمپین ایتالیایی در سال های 1796-1797 تحت فرمان او، استعداد فرمانده را نشان داد و او را به کل قاره تحسین کرد. در سال های 1798-1799، این پوشه او را به اکسپدیشن نظامی کاهش یافته به سوریه و مصر می فرستد.

این اکسپدیشن با شکست پایان یافت، اما برای شکست نبود. او ارتش را به طور گسترده ای برای مبارزه با روسیه تحت فرمان سووروف ترک می کند. در سال 1799، General Napoleon Bonaparte به پاریس باز می گردد. حالت دایرکتوری در این زمان در حال حاضر در اوج بحران است.

سیاست داخلی

پس از کودتای و اعلامیه کنسولگری در سال 1802، او به یک کنسول تبدیل شد و در سال 1804 - امپراتور. در همان سال، با مشارکت ناپلئون، یک قانون مدنی جدید منتشر شده است، که اساس قانون رومی بود.

امپراتور ناپلئون بناپارت

سیاست داخلی که توسط امپراتور انجام شد، هدف آن تقویت قدرت خود است، که، به نظر وی، حفظ انقلاب های انقلاب را تضمین می کند. اصلاحات را در زمینه قانون و دولت انجام می دهد. آنها تعدادی اصلاحات را در حوزه های حقوقی و اداری انجام داده اند. بخشی از این نوآوری ها و در حال حاضر اساس عملکرد دولت ها را تشکیل می دهند. ناپلئون هرج و مرج را متوقف کرد. قانون تصویب شد و حق مالکیت را فراهم کرد. شهروندان فرانسه به عنوان حقوق و فرصت ها به رسمیت شناخته شدند.

شهرداران به شهرها و روستاها منصوب شدند، یک بانک فرانسوی ایجاد شد. احیای اقتصاد آغاز شد، که حتی نمی توانست حتی حتی لایه های فقیر جمعیت را شاد کند. مجموعه ای در ارتش مجاز به کسب فقرا است. زمینه ها در سراسر کشور افتتاح شد. در عین حال، شبکه پلیس گسترش یافت، یک بخش مخفی به دست آورد، مطبوعات سانسور سختی بود. به تدریج بازپرداخت به نظام سلطنتی دولت بود.

یک رویداد مهم برای مقامات فرانسوی توافقنامه ای بود که با پاپ رومی به پایان رسید، به طوری که قانونی بودن مقامات بناپارت به جای اعلام کاتولیک به دین اصلی اکثر شهروندان به رسمیت شناخته شد. جامعه در رابطه با امپراتور به دو اردوگاه تقسیم شد. بخشی از شهروندان اعلام کردند که ناپلئون انقلاب را خیانت کرد، اما بناپارت خودش معتقد بود که او جانشین ایده های او بود.

سیاست خارجی

آغاز هیئت مدیره ناپلئون به مدت چند سال، زمانی که فرانسه منجر به خصومت با اتریش و انگلیس شد. مبارزات جدید پیروزی ایتالیایی، تهدید را از مرزهای فرانسه را از بین برد. نتیجه خصومت ها، وابستگی تقریبا تمام کشورهای اروپایی بود. در سرزمین هایی که در فرانسه گنجانده نشده بودند، مقررات امپراتور پادشاهی ایجاد شد، حاکمان که اعضای خانواده اش بودند. روسیه، پروس و اتریش اتحادیه را پوشش می دهد.

ناپلئون بناپارت

در ابتدا، ناپلئون به عنوان یک سرزمین مادری نجات یافت. مردم به دستاوردهای خود افتخار کردند، کشور صعود ملی داشت. اما جنگ 20 ساله خسته شده است. محاصره قاره ای که توسط بناپارت اعلام شد، که منجر به اقتصاد انگلستان شد، صنعت نور آن، انگلیس را مجبور کرد تا روابط تجاری با کشورهای اروپایی را متوقف کند. بحران به شهرهای بندر فرانسه رسید، تحویل کالاهای استعماری قطع شد که در اروپا قبلا مورد استفاده قرار گرفت. حتی حیاط فرانسه از کمبود قهوه، شکر، چای رنج می برد.

حاکم ناپلئون بناپارت

این وضعیت توسط بحران اقتصادی سال 1810 تشدید شد. بورژوازی نمی خواست پول را در جنگ صرف کند، زیرا تهدید به حمله به کشورهای دیگر در گذشته دور باقی ماند. او متوجه شد که هدف سیاست خارجی امپراتور، گسترش قدرت خود و حفاظت از منافع سلسله است.

آغاز خرابی امپراتوری 1812 بود، زمانی که نیروهای روسی ارتش ناپلئون را شکست دادند. ایجاد ائتلاف ضد Armnce، که شامل روسیه، اتریش، پروس و سوئد بود، در سال 1814 سقوط امپراتوری شد. این سال او فرانسه را شکست داد و به پاریس وارد شد.

ناپلئون در طول جنگ با روسیه

ناپلئون مجبور شد تا تخت را رد کند، اما وضعیت امپراتور پشت سرش حفظ شد. او به جزیره البا در دریای مدیترانه اشاره شد. با این حال، امپراتور مرجع برای مدت طولانی آنجا ماند.

شهروندان فرانسوی و ارتش با این وضعیت ناراضی بودند، از بازگشت به پشت بام ها و اشرافیت ترسیدند. بناپارت فرار می کند و 1 مارس 1815 به پاریس منتهی می شود، جایی که او با الهام های مشتاق شهروندان ملاقات می کند. اقدامات نظامی از سر گرفته شده است. در تاریخ، این دوره به عنوان "صد روز" وارد شده است. شکست نهایی نیروهای ناپلئونی در 18 ژوئن 1815 پس از نبرد در واترلو رخ داد.

ناپلئون بناپارت امپراتور سرنگونی

امپراتور سرنگونی توسط بریتانیا اسیر شد و به لینک فرستاده شد. این بار او خود را در اقیانوس اطلس در جزیره سنت یافت هلنا، جایی که او برای 6 سال دیگر زندگی می کرد. اما نه همه بریتانیا ناپلئون درمان نمی شود. در سال 1815، جورج بایرون، تحت تاثیر سرنوشت امپراتور سرنگونی قرار گرفت، "چرخه ناپلئونی" را از پنج اشعار ایجاد کرد، پس از آن شاعر در غیر پاتارایی مورد انتقاد قرار گرفت. در میان بریتانیا طرفداران دیگری از ناپلئون بود - شاهزاده شارلوت، دختر آینده جورج IV، برای حمایت از آن امپراتور شمارش شده در یک زمان، اما او در سال 1817 در طول زایمان فوت کرد.

زندگی شخصی

ناپلئون بناپارت از سن جوان با لذت متفاوت بود. بر خلاف باور عمومی، رشد ناپلئون بالاتر از معانی موجود در آن سالها بود - 168 سانتیمتر، که نمی توانست توجه جنسیت را جلب کند. ویژگی های قارچ، وضعیت، که بر روی تولید مثل ارائه شده در قالب یک عکس قابل مشاهده است، باعث علاقه مندی در میان خانمها در اطراف او شد.

اولین معشوق، که یک مرد جوان پیشنهاد کرد، تمایل 16 ساله یوجین کلارا بود. اما در آن زمان، حرفه او در پاریس شروع به توسعه سریع کرد، و ناپلئون در برابر افسای پاریسی مقاومت نکرد. در پایتخت فرانسه، بناپارت ترجیح داد که رمانهای را با زنان مسن تر از خودشان آغاز کند.

ناپلئون بناپارت و یوسفین

یک رویداد مهم زندگی شخصی ناپلئون، که در سال 1796 برگزار شد، ازدواج او در جوزفین بوگرن بود. Bonaparte محبوب بیش از 6 سال بود. او در یک خانواده هواپیما در جزیره مارتینیک در کارائیب متولد شد. از سن 16 سالگی، او با Vicontite Alexander de Bogarne ازدواج کرد، دو فرزند متولد شد. شش سال پس از ازدواج، با همسرش تقسیم شد و یک بار در پاریس زندگی می کرد، سپس در خانه پدر. پس از انقلاب، 1789 دوباره به فرانسه رفت. در پاریس، شوهر سابق او حمایت شد، تا آن زمان یک پست سیاسی بالا برگزار شد. اما در سال 1794، Viscoths اعدام شد، و یوسفین خود را در زندان گذراند.

یک سال بعد، من آزادی را از دست دادم، یوسفین، بناپارت را ملاقات کرد، که خیلی معروف نبود. با توجه به برخی از اطلاعات، در زمان قدمت، او شامل یک رابطه دوستانه با حاکم پس از آن توسط سرانجام بود، اما از او جلوگیری از تبدیل شدن به عروسی Bonaparte و جوزفین شاهد بود. علاوه بر این، Barrasi به جایگاه فرمانده ارتش ارتش ایتالیا شکایت کرد.

ناپلئون بناپارت و جوزفین بوگارنا

محققان استدلال می کنند که عاشقان دوستداران زیادی دارند. هر دو از فرانسه در جزایر کوچک متولد شدند، محرومیت آموخته شدند، در زندان نشسته بودند، هر دو رویای بودند. پس از عروسی، ناپلئون به سمت ارتش ایتالیا رفت و یوسفین در پاریس باقی ماند. پس از کمپین ایتالیایی، بناپارت به مصر فرستاده شد. جوزفین هنوز هم به دنبال شوهرش نیست، اما از یک زندگی سکولار در پایتخت فرانسه لذت برد.

از بین بردن حسادت، ناپلئون شروع به شروع یک مورد علاقه کرد. براساس برآوردهای محققان، معشوق ناپلئون از 20 تا 50 بود. تعدادی از رمانها دنبال شدند، که منجر به ظهور وارثان غیرقانونی شد. این در مورد دو - الکساندر کولون-والفسکی و چارلز لئون شناخته شده است. جنس ستون Valevsky تا به امروز جان سالم به در برده است. مادر الکساندر تبدیل به دختر لهستانی ارسطو ماریا والفسکی شد.

زنان ناپلئون بناپارت

یوسفین نمیتواند فرزندان داشته باشد، بنابراین در ناپلئون 1810، او را از بین می برد. در ابتدا، Bonaparte برنامه ریزی کرد تا با خانواده امپراتوری رومانوف بسازد. او از دست آنا Pavlovna از برادرش الکساندر I خواسته بود، اما امپراتور روسیه نمی خواست به حاکم به خون سلطنتی برسد. از بسیاری جهات، این اختلافات بر خنک سازی روابط بین فرانسه و روسیه تاثیر گذاشت. ناپلئون با دختر امپراتور اتریش ماریا-لوئیس ازدواج می کند، که در سال 1811 او را به دنیا آورد. این ازدواج توسط مردم فرانسه تایید نشده است.

ناپلئون بناپارت و ماریا لوئیس

به طرز وحشیانه ای، پس از آن، پودر یوسفین، پس از آن، ناپلئون به امپراتور فرانسوی تبدیل می شود. فرزندان او در دانمارک، بلژیک، نروژ، سوئد و لوکزامبورگ سلطنت می کنند. فرزندان ناپلئون باقی نمی ماند، زیرا پسرش هیچ فرزندی نداشت، اما او با جوانان فوت کرد.

پس از کاوش جزیره البا بناپارت، او انتظار داشت که همسر قانونی را کنار او ببیند، اما ماریا لوئیس به مالکیت مالک رفت. ماریا والفسوی با پسرش به بناپارت رسید. بازگشت به فرانسه، ناپلئون رویای دیدن تنها ماریا لوئیس، اما امپراتور پاسخی به تمام نامه های ارسال شده به اتریش دریافت نکرده است.

مرگ

پس از شکست زمان Corotal Waterloo Bonaparte در جزیره خیابان النا آخرین سال های زندگی او با رنج از بیماری های غیر قابل درمان پر شده بود. در 5 ماه مه 1821، ناپلئون بناپارت درگذشت، او 52 سال داشت.

ناپلئون بناپارت در سال های اخیر

با توجه به یک نسخه، علت مرگ، انکولوژی بود، از سوی دیگر - مسمومیت آرسنیک. محققانی که نسخه های سرطان معده را حفظ می کنند، به نتایج کالبد شکافی، و همچنین وراثت بناپارت، که پدرش از سرطان معده فوت کرده بود، ادامه داد. دیگر مورخان ذکر شده است که قبل از مرگ، ناپلئون تولستی. و این یک نشانه غیر مستقیم از مسمومیت آرسنیک شد، زیرا بیماران وزن خود را با انکولوژی از دست می دهند. علاوه بر این، در مو امپراتور بعدا، آثار آرسنیک غلظت بالا نشان داده شد.

ناپلئون بناپارت بر شانس مرگ و میر

طبق اظهارات ناپلئون، بقایای او در سال 1840 به فرانسه منتقل شد، که در مجلس پاریس افراد معلول در کلیسای جامع بازمی گردد. در اطراف آرامگاه امپراتور سابق فرانسه مجسمه های ساخته شده توسط ژان ژاک Pradier.

حافظه

حافظه بناپارت ناپلئون در هنر بیان شده است. در میان آنها، ابعاد لودویگ ون بتهوون، هکتور برلیوز، رابرت شومان، آثار ادبی فودور داستوفسکی، شیر تولستوی، Reddiard Kipling. در سینما، تصویر او در فیلم های دوران مختلف گرفته شده است، از یک فیلم خاموش شروع می شود. نام فرمانده، جنس درختان در حال رشد در قاره آفریقا، و همچنین یک شاهکار آشپزی - یک کیک پف شده با کرم نامیده می شود. نامه های ناپلئون در فرانسه در ناپلئون سوم منتشر شد و توسط نقل قول ها جدا شدند.

نقل قول

تاریخ تنها نسخه رویدادهای حوادث حوادث در تفسیر ما است. سهولت عمق کمیته، که ممکن است یک مرد وجود داشته باشد، دو اهرم وجود دارد که می توانند مردم را حرکت دهند - ترس و منافع شخصی. میزان محکومیت، تقویت شده توسط Bayonets. این احتمال وجود دارد که یک حاکم خوب را برآورده کند که توسط وراثت به قدرت برسد تا از انتخابات.

ادامه مطلب