Khoja Nasreddin - تاریخ شخصیت، parables، نقل قول

Anonim

تاریخچه شخصیت

عجیب و غریب، احمقانه احمقانه، خانواده، مسافر پرشور - رقم کجی نصرالدین پر از تناقضات است. به اندازه کافی عجیب و غریب، مردی که دزدان را به عقب برده بود، نه تنها یک قهرمان جوک بود، بلکه شخصیت اصلی افسانه های فلسفی نیز بود. زبان تیز و توانایی تظاهر به حفظ خدمات عالی Sage عالی. پیرمرد نصرالدین به یاد می آورد و هنوز هم.

تاریخچه خلقت

اولین مفاهیم در مورد ماجراهای Khoji وارد کتاب "Saltukname"، که در ترکیه در قرن XV ظاهر شد. از تاریخ زندگی از زندگی قهرمان از طریق قلمرو ایران و سایر کشورهای عربی گسترش یافت. ماجراهای نصرالدین منجر به بازار و در دایره خانواده شد. اظهارات سیج در سراسر جهان پرواز کرد و تعداد مشابهی از چادر به سه صد افزایش یافت.

خجای نصرالدین

محبوبیت غیر قابل تصور جوک ها عواقب آن را داشت. اختلافات اختلافات، که در آن خوجا نصرالدین متولد شد و چه کسی یک نمونه از یک قهرمان پری داستان بود. دنیای دانشمندان به دو اردوگاه تقسیم شدند: اول ثابت کرد که فیلسوف یک تصویر جمعی است که قهرمان در واقعیت وجود ندارد. دانشمندان استدلال می کنند که در فولکلور اکثر مردم نوع مشابهی وجود دارد. به عنوان مثال، آلمانی Til Ulynspigel یا Belorus Fedor Nabilkin.

دیدگاه دوم: خجا نصرالدین - شخص واقعا وجود داشت. این مرد در روستای ترکیه متولد شد. با تشکر از شکل گیری و تفکر عجیب و غریب، خجا مشاور سلطان شد. اما هیچ شواهدی از این نظریه یافت نشد.

نویسنده لئونید Soloviev نویسنده

برای ساکنان اتحاد جماهیر شوروی، شخصیت رنگارنگ لئونید سولوویوف را باز کرد. نویسنده دو رمان در مورد ماجراهای خوجی را ایجاد کرد - "ناراحت کننده صلح ذهن" و "شاهزاده مسرور":

"تصویر نصرالدین در کتاب Solovyov ترکیبی سنتی از سنگ و اشراف را حفظ کرد که با هدف حفاظت از ستم، حکمت و عشق به ماجراجویی؛ و در بخش دوم کتاب، یک طرف فوق العاده و سرگرمی به شدت ضعیف است. "

زندگینامه

خوجا نصرالدین در خانواده رئیس جامعه مسلمان متولد شد. پسر عشق را دوست داشت و تحصیلات معتبر دریافت کرد. Ishovzov از مدرسه مدرسه خندیدن در همتایان و معلمان:

"- دانش را تحمل نکنید،" Domolell عصبانی شد. - اغلب ذهن تیز، کودکان رشد می کنند.

"بنابراین شما، یک معلم عزیز، مطمئنا آنها احتمالا بسیار هوشمند بودند."

پس از فارغ التحصیلی از مدرسه، Huzha عمیق تر در مطالعه فقه. در طول دانش آموز، مرد جوان با جلال الدین رومی شاعر آشنا شد. Sufi Parables نوشته شده توسط شعر مجذوب شده توسط nasreddin. بنابراین، ساوجا وارد زندگی خوجا شد - جهت فلسفی، با افزایش معنویت متمایز شد.

خوجا نصرالدین و همسرش

قهرمان جوک ها به زودی ازدواج کرد. همراه با عاشق جوان Hodya مجهز به روستای که در آن رشد می کند. بازگشت یک مرد جوان با مرگ پدرش همزمان بود. این به طور خاص شناخته شده نیست، آیا nasreddin دارای همسران دیگر است. به زودی کودکان در خانواده ظاهر شدند: دو دختر و پسر. همانطور که با همسرانش، تعداد دقیق کودکان را نمی توان برقرار کرد، اما یک نظر وجود دارد که خجا دوستش را دوست داشت و پسر جوانش را قوی تر از بقیه تحسین کرد.

"بچه ها ملاله در نزدیکی خانه بازی کردند و کسی از جوانتر از آنها خواسته بود:

- بادمجان چیست؟

پسر بلافاصله جواب داد:

- گوساله خشونت آمیز صورتی، که هنوز چشم را باز نکرده است.

از شادی او، ملا او را در اوباخ خرد کرد و او را از سرش به PYD بردار کرد:

- نه، آیا شما شنیده اید؟ پور پور و من هرگز به او گفتم - من خودم فکر کردم! "

برای زندگی، فیلسوف بسیاری از آثار را تغییر داد: نصرالدین به عنوان یک معلم در مدرسه مشغول به کار بود، خطبه ها را در روستا، به طور صنعتی به دست آورد، و پس از قاضی. برای کار و به خاطر سرگرمی، قهرمان بسیاری از شهرها را سفر کرد. به زودی شکوه در مورد مرد از کل کشور پرواز کرد.

خجا نصرالدین در سن پیری درگذشت. قبر فیلسوف در شهر Aksmashir واقع شده است. فقط در هیئت مدیره تابوت، تاریخ ها از بین رفته اند، شهادت می دهند که جزایر در چند صد سال قبل از تولد جان خود را از دست دادند. طرفداران نصرالدین این آخرین شوخی راجع به شوخی می کنند.

ضرب المثل

داستانها درباره ماجراهای Khoji تحت تعقیب صوفی قرار دارند. برای چنین فلسفی، "آرامش" آشناست. یعنی، نصرالدین رفتار و کلمات او وضعیت بی نظیری را نشان می دهد.

یکی دیگر از روش های طرفداران عرفان، انکار تجربه سابق است. این رفتار نیز در ماجراهای فیلسوف قرار دارد. نصرالدین اقدامات غیر استاندارد را انجام می دهد که مردم را به پوچ بودن رفتار یا خواسته های آنها نشان می دهد. به عنوان مثال، همانطور که در تقلید از میمون سفید.

تقلید درباره میمون سفید

یک روز، یک بیگانر به هوجا آمد. یک مرد خواستار آن شد که فیلسوف با کمک حکمت او را به یک مرد خوش تیپ تبدیل کند. نصرالدین نمیتواند اعتبار را از دست بدهد و به کمک کمک کند. تنها شرایط - در طول مراسم، غیرممکن است که در مورد میمون سفید فکر کنید.

تصویر K.

به طور طبیعی، اطراف آن تنها بر حیوان منعکس می شود. روستوویست باقی ماند، اما همه چیز به جز نصرالدین به خاطر شکست نبود.

تقلید درباره سوپ خرگوش

هنگامی که یک دهقان محلی یک غرفه لاشه هار را ارائه داد. پس از آمدن به بازدید از Hojo، یک مرد در مورد یک هدیه یادآوری کرد. فیلسوف چیزی باقی ماند، چگونگی درمان این سوپ. یک هفته بعد، همسایگان دهقانان به نصرالدینا آمدند و به یاد می آورند که همسایه خود را به عنوان فلسفه خرگوش ارائه داد. و این مهمانان خورا خورده اند.

تصویر K.

دیدار بعدی باعث همسایگان همسایگان شد. و آنها آب را به عنوان درمان دریافت کردند. در سکوت، شخصیت قهرمان پاسخ داد: "این آب از آب است که در آن یک سوپ خرگوش پخته شده است."

در میان حوادث درباره فیلسوفان در مورد خر معمول بود. Ashak یک دوست واقعی از Hoji است و اغلب همراه با Nasreddin در سفر است.

داستان از دست گرفتن از دست رفته

خوجا در پایه خر از دست رفته. یک مرد در همه اظهار داشت که او حیوان را به کسانی که از دست دادن پیدا می کنند، می دهد. همسایگان یک مرد از جمله چنین بیانیه ای شگفت زده شدند. هیچ کس متوجه معنی جستجو نیست، اگر خر همه برابر باشد. فیلسوف گفت که می خواهد شادی را از پیدا کردن، و نه از مالکیت تجربه کند.

تصویر K.

هر یک از سه صد نفر که به ما آمدند، داستان ها با معنای عمیق پر شده اند و ارتباط را از دست نمی دهند. شوخی شوخی نه تنها سرگرم کننده است، بلکه درس های مهم زندگی را نیز می دهد.

حقایق جالب

  • هر سال در اوایل ماه جولای، ساکنان شهر Akscheir توسط جشنواره طنز تنظیم شده و به قهرمان قهرمان مورد علاقه خود را احترام می گذارند.
  • مجسمه های Ostroslov در بسیاری از شهرهای جهان تاسیس شده است. مسکو استثنا نبود. نه چندان دور از ایستگاه مترو "جوانان" یک بنای تاریخی به Hojo و وفادار او قرار گرفته است.
بنای یادبود میزبانی Nasreddina در مسکو
  • در محاربه بلغارستان و مقدونیه خوجا به عنوان ضد آن عمل می کند. پیتر پر زرق و برق دار و پرخاشگرانه به طور مداوم نصرالدین را در احمق ها ترک می کند. دلیل چنین نایب - هر دو کشور تحت سرکوب حاکمان ترکیه بودند.
  • بیان بالدار "اگر کوه به ماگوم بروید، ماگومت به کوه" به پیامبر مسلمان می رود، بلکه نویسنده عبارت خجای نصرالدین است. نسخه اولیه به نظر می رسید:
"پیامبران واقعی و مقدسین بی رحمانه هستند. اگر کف دست به من نمی رود، من به او می روم. "

نقل قول

"سرنوشت و یک مورد مطلوب به نجات به کسی که تعیین می شود و تلاش می کند به پایان می رسد." "جهان هنوز هم به خوبی برای کسی که سر را بر روی شانه های خود می پوشد، و نه یک گلدان خالی!" "من هستم یک فرد ساده، سوال من ممکن است به نظر احمقانه باشد. اما به من بگو - مزایای مردم از اختلاف دانشمند شما چیست؟ "" پس از زمستان سرد، بهار آفتابی می آید در زمستان؛ فقط این قانون و باید در زندگی به یاد داشته باشید، و معکوس فراموش نشدنی است. "هر سنی مربوط به عقل او است."

ادامه مطلب