Zinaida Hippius - بیوگرافی، عکس ها، زندگی شخصی، اشعار و کتاب ها

Anonim

زندگینامه

درباره نماینده Zlakottroy از قرن نقره Zinaide Hippius گفت که خدا افتخار او را "پانسمان دستی"، آزاد کردن بقیه مردم با "بسته" و "بسیاری". نویسنده دوست داشت مردم را با لباس های فرانک، اظهارات تکان دهنده و رفتار فوق العاده ای افزایش دهد. تا کنون، به تنهایی، آثار ادبیات را تحسین می کرد، دیگران ایدئولوژی نمادگرایی روسیه را نادیده گرفتند، اظهار داشتند که نبوغ او کاملا متوسط ​​است.

دوران کودکی و جوانان

در 8 نوامبر 1868، وکیل نیکولای رومانویچ هیپیوس و همسرش Anastasia Vasilyevna (Stepanova) یک دختر به نام Zinaida متولد شد. خانواده در استان بللف تولا زندگی می کردند، جایی که نیکولای رومانویچ پس از پایان دانشکده حقوق خدمت کرد. با توجه به ویژگی های فعالیت پدر یک مکان دائمی محل اقامت، هیپیپایوس نداشت. در سال های کودکان، شاعران موفق به زندگی در خارکف و در سنت پترزبورگ و در ساراتوف شدند.

در سال 1880، نیکولای رومانویچ موقعیت قاضی را دریافت می کند، و خانواده دوباره حرکت می کند: این بار میهن نیکولای گوگول شهر نژین است. از آنجایی که ژیمناستیک زنانه در یک شهر کوچک وجود نداشت، Zina به موسسه یكی از خلبان نجیبانه کیف داده شد، اما پس از شش ماه آنها آن را به عقب برگرداند: دختر به همین ترتیب در اطراف خانه راه می رفت که تمام شش ماه را در لازار نهادی صرف کرد.

مرگ پدرش به شوک بزرگی برای شاعر تبدیل شد. یک مرد به طور ناگهانی در مارس 1881 از سل درگذشت. Anastasia vasilyevna با دختران (Zinaida، آنا، ناتالیا و تاتیانا) به مسکو منتهی می شود. Zina به فیشر ژیمناستیک داده شد. شش ماه تحصیل، شاعران آینده نیز با سل تشخیص داده شد. مادر ترس کرد که تمام کودکان که از پدر به ارث برده اند، تمایل به Cachotka به مدت طولانی زندگی نمی کنند و به همین دلیل به کریمه رفتند.

با توجه به سرپرستی بیش از حد مادر، یادگیری خانه تنها راه ممکن برای تحقق خود را تبدیل شده است. علوم دقیق هرگز به ادبیات علاقمند نبوده اند. از سال های اولیه Zina شروع به نگه داشتن خاطرات و نوشتن اشعار - اولین کمیک در مورد اعضای خانواده. او حتی توانست شور و شوق و حکومت را آلوده کند.

پس از کریمه، خانواده به قفقاز نقل مکان کرد. برادر مادر مادر - الکساندر استپانوف وجود دارد. رفاه موادش به آنها اجازه داد تا تابستان را در Borjomi صرف کنند. سال بعد، خانواده به منگلیسی رفتند، جایی که الکساندر استپانوف از التهاب مغز فوت کرد. هیپیوس مجبور شد در قفقاز بماند.

زیبایی Zlatovlasa موفق به تسخیر جوانان Tiflis شد. شیطان با چشمان RUS Malochy چشمانش را جذب کرد، افکار، احساسات هر کسی که در سراسر او آمد. Zinaida "شاعر" را نام برد، و به این ترتیب استعداد ادبی خود را به رسمیت شناخت. در یک دایره که او در اطراف او جمع شده بود، هر کس اشعار را نوشت، تقلید محبوب ترین در زمان اسپرم Sugon. هیپیوس شعر در حال حاضر از کل توده اجزای عاطفی همکاران رفقای ایستاده بود.

ادبیات

خانه Merezhkovsky به مرکز زندگی مذهبی و فلسفی و عمومی سنت پترزبورگ تبدیل شد. تمام متفکران جوان و نویسندگان مبتدی رویای خود را در مورد شبهای ادبی همسران قرار دادند. بازدیدکنندگان سالن اعتبار هیپیوس را به رسمیت شناختند و در اکثر موارد اعتقاد بر این بود که این نقش اصلی در ابتکار جامعه بود که در اطراف دیمیتری سرگئیچ تاسیس شد.

در محافل ادبی پایتخت، Zinaida Nikolaevna در موقعیت های پیشرفته بود: با ارتقاء او، یک اولین ادبی از الکساندر بلوک برگزار شد، او Osip تازه کار ماندلستام را به ارمغان آورد، او صاحب اولین بازنگری از اشعار پس از هر کسی که معروف نیست سرگئی Yesenin.

از سال 1888، او شروع به چاپ کرد: اولین نشریه او شعر در مجله "Northern Vestnik" بود، سپس یک داستان در "بولتن اروپا" بود. بعدها برای انتشار مقالات ادبی و انتقادی، او یک نام مستعار - آنتون افراطی گرفت. ادبیات در مورد همه چیز نوشت: درباره زندگی ("چرا"، "برف")، در مورد عشق ("ناتوانی"، "عشق یکی")، در مورد میهن ("می دانم!"، "دسامبر 14"، "بنابراین،" او " نمی خواهد بمیرد ")، در مورد مردم (" کریک "،" شیشه ")).

اشعار Zinaida Hippius، و همچنین پروسس دیمیتری Merezhkovsky، به چارچوب ادبیات به طور کلی پذیرفته شده نیست. بنابراین، ناشران آثار خود را در معرض خطر خود قرار دادند.

هیپیوس ریشه های نمادین نوظهور در روسیه بود. همراه با فدور Sologube، والری Bryusov، نیکولای مینسک، کنستانتین Balmont، Annena Annensky، آن را به رتبه "نمادین ارشد" در طول عمر خود ساخته است.

انگیزه های اصلی هیپوس اوایل شعر - لعنت به واقعیت خسته کننده و تحسین دنیای فانتزی، احساس غم انگیز از جدایی با مردم و در عین حال تشنگی برای تنهایی. در داستان های دو کتاب اول "افراد جدید" (1896) و "آینه ها" (1898) از ایده های داستوفسکی جلوگیری کردند، که هیپایوس از طریق منشور از ادراک دنیای فاسد خود از دست رفته بود.

اولین انقلاب روسیه در توسعه ایدئولوژیک و خلاقانه نویسنده، نقش مهمی ایفا کرد (1905-1905). پس از او، مجموعه ای از داستان های "سیاه در سفید" (1908)، "مورچه های قمری" (1912) آمد (1912)؛ رمان های "عروسک Chertov" (1911)، "Roman-Tsarevich" (1913). هیپیوس در آثار او استدلال کرد که بدون "انقلاب روح"، تحول اجتماعی غیرممکن است.

با توجه به انقلاب Oktyabraskaya دشمن 1917، هیپیوس با شوهرش مهاجرت می کند به پاریس. کار مهاجر Zinaida شامل اشعار، خاطرات و روزنامه نگاران است. او با حملات شدید به روسیه شوروی صحبت کرد و پیامبر را به زودی سقوط کرد.

استقرار در پاریس، جایی که آنها هنوز هم یک آپارتمان با پیش از انقلاب دارند، Meriazhkovsky آشنایی با رنگ مهاجرت روسیه را از سر گرفت: نیکولای Berdyaev، ایوان شوملوف، کنستانتین Balmont، Ivan Bunin، Alexander Cooky و دیگران.

در سال 1926، همسران، برادری ادبی و فلسفی "لامپ سبز" را سازماندهی کردند - نوعی ادامه جامعه نامعلوم از آغاز قرن نوزدهم، که الکساندر پولین شرکت کرد.

جلسات بسته شد، و مهمانان به طور انحصاری در لیست دعوت شدند. Alexey Remizov، Boris Zaitsev، Ivan Bunin، Nadezhda Teffi، Mark Aldanov و Nikolai Berdyaev شرکت کنندگان دائمی در "جلسات" بودند. با آغاز جنگ جهانی دوم، جامعه متوقف شد.

زندگی شخصی

زندگی در مورد ماجراهای عشق شیطان سفید، افسانه ها یافت شد. یک زن که تعداد زیادی از طرفداران داشت، تنها یک بار ازدواج کرد. شوهرش یک فیلسوف و شاعر غلط بود - دیمیتری Merezhkovsky. اتحادیه آنها بارها و بارها به نام خیالی نامیده می شود: Zinaida به رمان ها با تمام پیوند ادبی سنت پترزبورگ و دیمیتری - ورشکستگی مرد نسبت داده شد. فقط دوستان نزدیک می دانستند که این دو نفر فوق العاده یکدیگر را دوست داشتند.

جوانان در سال 1888 در Borjomi ملاقات کردند. در آنجا، هیپیوس سلامت خود را اصلاح کرد، و Merezhkovsky، سفر در آن زمان در قفقاز، در گذرگاه شهر بود. در گفتگو اول، Zinaida روحیه خویشاوندی عرفانی خود را احساس کرد. دیمیتری نیز توسط یک شاعر هجده ساله مجذوب شد. او خیلی زیبایی دختر را به عنوان ذهن خود فریب داد. پس از چند ماه، مرد یک حکم معشوق را ساخته بود، و او، دوم، با موافقت نامه پاسخ داد.

در 8 ژانویه سال 1889، یک مراسم عروسی مدرن در تیفلی برگزار شد. روز عروسی زن و شوهر متوجه نشدند پس از بازگشت به خانه، هر یک از آنها به کار رفت: Merezhkovsky - در پروسه، و هیپوس - به شعر. خیلی بعدا در خاطرات شاعر اذعان می کند که برای او همه چیز خیلی ناچیز بود که صبح روز بعد او را به یاد نیاورد تا روز بعد او ازدواج کند.

قابل اعتماد شناخته شده است که هیچ رابطه صمیمی بین همسران وجود ندارد. هیپیوس در اصل، شادی بدنی را دوست نداشت. یک زن بدون دو چیز به زندگی فکر نکرد: بازتاب و کار فکری. هر چیز دیگری او را از بین می برد و انکار کرد، یا مضحک. البته، Zinaida توجه مردان را به سرقت برده است. Madonna Decadent می دانست که چگونه از زیبایی او لذت ببرد. او دوست داشتید مجذوب و دوست داشت که مجذوب شود، اما پس از آن مکاتبات هرگز این مورد را نپذیرفت.

"رابطه" او با نوازنده نیکولای مینسک، و با پرویاک فدور Chervinsky، و با انتقاد از Akim Volynsky. White Devilitsa به دنبال نگاه کردن به چشم بدون حافظه دوستداران در مردان خود و دیدن انعکاس خود را.

در سال 1905، خانواده Meriazhkovsky نزدیک به فلسفی دیمیتری عمومی شد. نویسندگان نه تنها با هم متحد شدند، بلکه زندگی می کردند. در چشم جامعه، "اتحادیه سه گانه" نویسندگان، بالای ناتوانی بود. مردم هیپیوس را محکوم کردند و گفتند که او رفتار غیر قابل قبول و شوهرش را از بین برد.

Chasesrs Morrali فراموش کرده است که شاعر، با فیلسوفان دیمیتری، نمی توانست هر گونه روابط شدیدی از گرم را داشته باشد، زیرا تبلیغات، یک گرایش جنسی غیر سنتی بود و از یک تفکر در مورد تماس فیزیکی با زن خود "تبدیل به داخل" شد. همسایگان آنها - یک آزمایش شکست خورده، هدف آن تخریب هنجارهای زراعی از اخلاق بود.

هر شایعاتی که شایعات در مورد شعر نبود، مهم نیست که چقدر رمان ها واقعا در حساب او نبودند، این همه در نهایت مهم نیست، زیرا روح ادبیات هیچ کس را به جز دیمیتری Merezhkovsky، که Zinaida است، به رسمیت نمی شناسد نیکولاوا نیم قرن بود.

مرگ

پس از مرگ شوهرش، هیپیوس شروع به نوشتن کتاب "دیمیتری Merezhkovsky"، اما به دلیل این واقعیت است که Zinaida متوقف به عملکرد دست راست، آن را نمی توانست تمام کار را تمام کرد.

محروم از این فرصت برای انجام شاعر به تدریج از دست دادن ذهن. نویسنده می خواست با شوهرش تا حد امکان دوباره متحد شود، بنابراین تلاش کرد تا قبل از مهلت به جهان دیگری برود. پس از یک سری از شکست، فانتزی های حقیقی به خوبی کار می کرد، که در آن دیمیتری سرگویچ هنوز زنده بود.

تنها زن بی ادب که دیوانه شد، یک گربه بود. برای یک ثانیه، حیوان که میزبان را ترک نکرد، تنها یک بار زن را ترک کرد - در روز مرگ او. در حال مرگ، Zinaida Nikolaevna بیهوده تلاش کرد تا سالهای گذشته خود را با دستانش برداشت.

در شب 1 سپتامبر 1945، پدر واسیلی Zhenkovsky کمونیست هیپیوس. او کمی درک کرد، اما ارتباطات بلعیده بود. افسانه قرن نقره در 9 سپتامبر 1945 به Oblivion رفت (در سن 76 سالگی). او در گورستان روسیه سنت ژنو د بووا در یک قبر با همسرش دفن شد. میراث ادبی اسرار در مجموعه ای از اشعار، DRAM ها و رمان ها حفظ شده است.

کتابشناسی - فهرست کتب

  • 1889-1903 - "مجموعه اشعار"
  • 1896 - "افراد جدید"
  • 1898 - "آینه ها"
  • 1901 - "کتاب داستان سوم"
  • 1903-1909 - "مجموعه اشعار"
  • 1907 - "شمشیر اسکارلت"
  • 1908 - "سیاه بر روی سفید"
  • 1911 - "عروسک کبووا"
  • 1912 - "مورچه های قمری"
  • 1913 - "Roman-Tsarevich"
  • 1914-1918 - "آخرین اشعار"
  • 1916 - "حلقه سبز"
  • 1922 - "اشعار. دفتر خاطرات 1911-1921 »

ادامه مطلب