هانس مسیحی اندرسن - بیوگرافی، عکس ها، زندگی شخصی، داستان های پری و کتاب

Anonim

زندگینامه

کمی در دنیای افرادی که با نام نویسنده بزرگ گانسا مسیحی اندرسن آشنا نیستند. در آثار این استاد قلم، آثار آن به 150 زبان جهان ترجمه شده است، نه یک نسل رشد کرده است. تقریبا هر خانه، پدر و مادر فرزندان را قبل از خواب، یک داستان پری در مورد شاهزاده خانم در نخود، خوردند و یک کمربندهای کوچک، که ماوس میدان سعی کرد با یک همسایه حریصانه ازدواج کند. یا کودکان تماشای فیلم ها و کارتون ها در مورد پری دریایی و یا در مورد دختر Gerde که رویای Rescurating Kai از دست سرد با یک ملکه برفی است.

پرتره از هانس مسیحی اندرسن

جهان توصیف شده توسط اندرسن شگفت انگیز و زیبا است. اما همراه با سحر و جادو و پرواز فانتزی ها در افسانه های پریش، اندیشه فلسفی وجود دارد، زیرا نویسنده به کودکان و بزرگسالان اختصاص داده شده است. بسیاری از منتقدان در این واقعیت همگرا هستند که تحت پوسته ناکامی و سبک های ساده روایت، اندرسن به معنای عمیقی است که وظیفه آن این است که غذای مورد نیاز برای بازتاب را به خواننده بدهد.

دوران کودکی و جوانان

هانس مسیحی اندرسن (به طور کلی به طور کلی پذیرفته شده زبان روسی صحبت خواهد شد درست تر از هانس مسیحی) در تاریخ 2 آوریل 1805 در سومین شهر بزرگ دانمارک - Odense متولد شد. برخی از بیوگرافیان، آندرسن - پسر نامشروع پادشاه دانمارک مسیحی هشتم را اطمینان دادند، اما در واقع، نویسنده آینده رشد کرد و در یک خانواده فقیر به ارمغان آورد. پدرش، که هانس نیز نامیده می شد، با یک شان کار کرد و به سختی به پایان رسید و به سختی به پایان رسید و مادر آنا ماری اندرسدتر به عنوان یک لباسشویی کار کرد و یک زن کوچک بود.

هانس مسیحی اندرسن

رئیس خانواده معتقد بود که پدربزرگش از یک سلسله نجیب آغاز شد: مادربزرگ در خط پدرانه به نوه ها گفت که خانواده آنها متعلق به طبقه اجتماعی ممتاز است، اما این گمانه زنی ها تایید نکردند و در طول زمان به چالش کشیده شدند. درباره بستگان اندرسن بسیاری از شایعاتی که هنوز ذهن خوانندگان را تحریک می کنند. به عنوان مثال، آنها می گویند که پدربزرگ نویسنده یک کارشناس حرفه ای است - در شهر آنها دیوانه شده اند، زیرا او شخصیت های غیر قابل درک افراد با بال، شبیه به فرشتگان بود.

خانه ای که هانس مسیحی اندرسن بزرگ شد و بزرگ شد

هانس ارشد یک کودک را با ادبیات معرفی کرد. او فرزندان "1001 شب" را خواند - افسانه های عربی سنتی. بنابراین، هر شب، هانس کوچک به داستان جادویی شهریزاده فرو می ریزد. همچنین، پدر با پسرش به دنبال پیاده روی در پارک در Odense بود و حتی از تئاتر بازدید کرد، که تصور ناخوشایند بر پسر را انجام داد. در سال 1816، پدر نویسنده درگذشت.

دنیای واقعی برای هانس با یک آزمایش سخت بود، او یک کودک عاطفی، عصبی و حساس را بزرگ کرد. در چنین وضعیتی ذهنی، اندرسن این بود که لویار محلی را سرزنش کند، به سادگی به تومکی و معلم، به این دلیل که در آن زمان های مضطرب مجازات، شورش ها یک کسب و کار عادی بود، بنابراین نویسنده آینده مدرسه را با یک شکنجه غیر قابل تحمل دانست.

Talener Hans Christian Andersen

هنگامی که اندرسن به طور مساوی از حضور در کلاسها اجتناب کرد، والدین یک مرد جوان را در یک مدرسه خیریه برای کودکان فقیر شناسایی کردند. پس از دریافت آموزش ابتدایی، هانس به دانشجوی تدریس شد، سپس به یک خیاط بازپرداخت شد، و بعد او در کارخانه سیگار کار کرد.

روابط با همکاران در کارگاه اندرسن، آن را به آرامی، نگه نداشت. او به طور مداوم توسط جوک های عجیب و غریب و جوک های کولر کارگران خجالت زده شد، و یک بار زیر گوگوت کلی از هانس شلوار خود را به منظور اطمینان از اینکه پسر او یا یک دختر است. و همه به این دلیل که در دوران کودکی، نویسنده دارای صدای نازک بود و اغلب در طول تغییر صدای زنگ زد. این رویداد نویسنده آینده را در نهایت به حواس من رسید. تنها دوستان مرد جوان، عروسک های چوبی بودند که توسط پدرش ساخته شدند.

هانس مسیحی اندرسن

هنگامی که هانسا 14 ساله بود، در جستجوی یک زندگی بهتر، او به کپنهاگ نقل مکان کرد، که در آن زمان "پاریس اسکاندیناوی" در نظر گرفته شد. آنا ماری فکر کرد که اندرسن برای مدتی به پایتخت دانمارک برود، بنابراین او یک پسر عزیزم را با قلب نور آزاد کرد. هانس خانه پدر را ترک کرد، زیرا او رویای معروف شد، او می خواست هنر عمل را بداند و مرحله تئاتر را در تولیدات کلاسیک بازی کند. لازم به ذکر است که هانس یک مرد جوان با بینی و اندام طولانی بود، که برای او نام مستعار توهین آمیز "Stork" و "Lamppost" دریافت کرد.

هانس مسیحی اندرسن کتاب را به کودکان می خواند

همچنین، آندرسن به عنوان یک نویسنده نویسنده به کار گرفته شد، زیرا در خانه پسر، یک تئاتر اسباب بازی با منافقان "منافقان" بود. یک مرد جوان سختگیرانه با یک ظاهر خنده دار، تصور از جوجه اردک گارد را ایجاد کرد که از تئاتر سلطنتی به تئاتر سلطنتی منتقل شد و نه به این دلیل که او به طور کامل سوپرانو متعلق به آن بود. در مرحله تئاتر هانسا نقش های ثانویه را انجام داد. اما به زودی صدای او شروع به شکستن کرد، بنابراین شیمتر ها اول از همه شاعر در نظر گرفته شده اند، به مرد جوان توصیه کرد تا روی ادبیات تمرکز کند.

هانس مسیحی اندرسن

جوناس کالین، دولتمرد دانمارک که در دوران سلطنت فردریک VI رهبری می کرد، توسط مرد جوان بسیار دوست داشت و پادشاه را متقاعد کرد که تشکیل یک نویسنده جوان را پرداخت کند.

اندرسن در مدارس معتبر Slagels و Elsinor مورد مطالعه قرار گرفت (جایی که او در یک میز با دانش آموزان، جوانتر 6 ساله نشسته بود) در هزینه خزانه داری، هرچند او یک دانش آموز هیجان نبود: هانس بر دیپلم و تمام عمر خود غلبه نکرد چندین خطای املا و نشانه گذاری در یک نامه انجام داد. بعدها، داستانپرداز به یاد می آورد که سال های دانشجویی از رویاهای کابوس رویا خوابیده بود، زیرا راننده به طور مداوم از مرد جوان در پالس و گرد و غبار انتقاد کرد و، همانطور که می دانید، آندرسن این را دوست نداشت.

ادبیات

در طول عمر هانس مسیحیان، اندرسن اشعار، داستان ها، رمان ها و ballads را نوشت. اما برای همه خوانندگان، نام او عمدتا با افسانه ها همراه است - در ایستگاه خدمات قلم 156 کار می کند. با این حال، هانس دوست نداشت زمانی که او نویسنده ی کودکان نامیده شد، و اظهار داشت که او هر دو برای پسران و دختران و بزرگسالان می نویسد. این به این نکته اشاره کرد که اندرسن دستور داد که یک کودک تنها در بنای یادبود خود وجود نداشته باشد، هرچند که در ابتدا این بنای یادبود کودکان را احاطه کرده بود.

تصویر به افسانه ای از هانس مسیحی اندرسن

هانس در سال 1829 به رسمیت شناختن و افتخار به دست آورد، زمانی که او یک داستان ماجراجویی را منتشر کرد "سفر Hesy از Holman Canal به نوک شرقی Amagra". از آن به بعد، نویسنده جوان از پر از پر از پر از پر شده است و آثار ادبی را یکی پس از دیگری نوشت، از جمله کسانی که افتخار داستان های پری خود را، که سیستم ژانرهای بالا را معرفی کرد. درست است، رمان ها، رمان ها و آب های آب به نویسنده کمی - در لحظات نوشتن آن به عنوان آن را به عنوان بحران خلاق نامیده می شود.

تصویر به افسانه ای از هانس مسیحی اندرسن

اندرسن الهام بخش از زندگی روزمره. به نظر او، همه چیز خوب است در این جهان: و گلبرگ گل، و اشکال کوچک، و یک سیم پیچ با موضوعات. در واقع، اگر آثار خالق را به یاد بیاورید، حتی هر بدن یا یک نخود فرنگی یک بیوگرافی شگفت انگیز است. هانس بر مبنای فانتزی خود و بر انگیزه های EPOs ملی بود، به طوری که او "آتش"، "قوها وحشی"، "Swinewa" و سایر داستانهای منتشر شده در مجموعه "Tales، که توسط کودکان گفت" (1837 )

تصویر به افسانه ای از هانس مسیحی اندرسن

اندرسن به تدوین شخصیت های شخصیتی که به دنبال یک مکان در جامعه هستند، تحسین می کنند. این را می توان به تصویر بند انگشتی و پری دریایی و جوجه اردک زشت نسبت داد. چنین قهرمانان باعث همدردی نویسنده می شوند. تمام داستان های اندرسن از پوسته به پوسته با معنای فلسفی آغشته می شوند. این به یاد آوردن داستان پری "لباس جدید پادشاه"، جایی که امپراتور از دو نفر عبور می کند تا او را به لباس های گران قیمت بپردازد. با این حال، لباس معلوم شد دشوار است و شامل کاملا از "موضوعات نامرئی" بود. Zhuliki به مشتری اطمینان داد که فقط احمق ها پارچه های بسیار نازک را نمی بینند. بنابراین، پادشاه بر روی کاخ در یک فرم غیر منتظره تاثیر می گذارد.

تصویر به افسانه ای از هانس مسیحی اندرسن

او و دادگاه های او لباس های پیچیده را متوجه نمی شوند، اما آنها می ترسند خود را با احمق ها قرار دهند، اگر آنها اعتراف کنند که حاکم در آنچه مادر تولد می دهد، پرداخت می شود. این افسانه تبدیل شده است به عنوان یک مثل، و عبارت "و پادشاه برهنه است!" وارد لیست عبارات بالدار شد. قابل توجه است که تمام داستان های پری اندرسن با شانس اشباع نشده است، نه در همه نسخه های خطی نویسنده، پذیرش "Deusexmachina"، زمانی که پیکربندی تصادفی از شرایط، صرفه جویی در شخصیت اصلی (به عنوان مثال، شاهزاده بوسه های شاهزاده سفید برفی سفید)، به طوری که در خداوند از هیچ جا ظاهر نخواهد شد.

تصویر به افسانه ای از هانس مسیحی اندرسن

هانس ما دوست داریم خوانندگان بزرگسالان را دوست نداشته باشیم تا دنیای اتوپیایی را نپوشانیم، جایی که هر کس طول می کشد و با خوشحالی زندگی می کند، و به عنوان مثال، بدون وفاداری از وجدان، یک سرباز قلع مقاوم را به یک شومینه سوزان می فرستد و یک مرد تنها را به مرگ محکوم می کند. در سال 1840، استاد پرش خود را در ژانر جدید مینیاتوری تلاش می کند و مجموعه "کتاب با تصاویر بدون عکس" را منتشر می کند، در سال 1849 او این رمان "دو بارونس" را می نویسد. چهار سال بعد، کتاب "یا نه" بیرون می آید، اما تمام تلاش های اندرسن برای ایجاد خود به عنوان یک رمان نویس بیهوده بود.

زندگی شخصی

زندگی شخصی از بازیگر شکست خورده، اما نویسنده Eminte Andersen یک رمز و راز تحت پوشش تاریکی است. گفته شده است که در طول کل وجود، نویسنده بزرگ در جهل نسبت به نزدیکی صمیمی به زنان یا مردان باقی ماند. این یک پیشنهاد است که داستان داستان بزرگ یک همجنسگرای پنهان بود (همانطور که میراث اپیزیستولار نشان داد)، او روابط دوستانه نزدیک خود را با دوست خود ادوارد کلین، دوک ارثی Weimar و با هارالد شرف رقصنده داشت. اگرچه سه زن در زندگی هانس وجود داشت، موضوع ادامه نیافت، نه به ذکر ازدواج.

هانس مسیحی اندرسن و ریبور وایت

نخستین رئیس آندرسن، خواهر رفیق در مدرسه Ribrore Wight بود. اما مرد جوان ناامید کننده هرگز جرأت نمیکند با هدف شهوت خود صحبت کنند. لوئیس کالین - عروس بالقوه بعدی نویسنده - هر گونه تلاش برای تحسین را متوقف کرد و جریان شعله ور شدن نامه های عشق را نادیده گرفت. دختر 18 ساله آندرسن یک وکیل ثروتمند را انتخاب کرد.

هانس مسیحی اندرسن و زن لیند

در سال 1846، هانس عاشق خواننده اپرا از زن لیند شد، که به دلیل زنگ، سوپرانو به نام "سوئد سوئدی" نامیده می شود. اندرسن کاروولیل زنانه پشت صحنه و زیبایی آیه ها و هدایای سخاوتمندانه را به ارمغان آورد. اما دختر جذاب به هیچ وجه عجله نداشت تا به همدردی داستان داستان با همدردی پاسخ دهد و به او به عنوان یک برادر اشاره کرد. هنگامی که اندرسن متوجه شد که خواننده با آهنگساز بریتانیایی Otto Goldshmidt، Hansa به افسردگی ازدواج کرد. سرماخوردگی یک قلب زن یک نمونه از ملکه برف از همان نام افسانه نویسنده بود.

تصویر به افسانه ای از هانس مسیحی اندرسن

در عشق، اندرسن خوش شانس نبود. بنابراین، تعجب آور نیست که داستان داستان در هنگام ورود به پاریس از بلوک های فانوس های قرمز بازدید کرد. درست است، به جای تغییر شبها، هانس با آنها صحبت کرد، زندگی ناامید کننده خود را با آنها به اشتراک گذاشت، شب را به اشتراک گذاشت. هنگامی که یکی از آندرسن آشنا شد، به او اشاره کرد که او از خانه های عمومی بازدید می کرد، نویسنده شگفت زده شد و با همبستگی با انزجار آشکار نگاه کرد.

بنای یادبود هانس مسیحی اندرسن

همچنین شناخته شده است که اندرسن یک طرفدار وفادار چارلز دیکنز بود، نویسندگان با استعداد در نشست ادبی ملاقات کردند، که با شمارع شمع ها در سالن خود راضی بود. پس از این جلسه، هانس در دفتر خاطرات نوشت:

"ما به واندا رفتیم، خوشحال شدم که با نوازنده زندگی انگلیس صحبت کنم، که بیشتر دوستش دارم."

پس از 10 سال، داستانپرداز دوباره در انگلستان وارد شد و مهمان ناخواسته را به خانه دیکنز به ضرر خانواده اش آمد. با گذشت زمان، چارلز مکاتبات را با اندرسن متوقف کرد و دنی صادقانه نمی دانست چرا همه نامه های او باقی می ماند.

مرگ

در بهار سال 1872، اندرسن از رختخواب سقوط کرد، به شدت به زمین ضربه زد، به این دلیل که او چندین صدمه را دریافت کرد که از آن هرگز موفق به بازیابی نشد.

قبر هانس مسیحی اندرسن

بعدها، نویسنده سرطان کبد را کشف کرد. در 4 اوت 1875، هانس درگذشت. نویسنده بزرگ در گورستان کپنهاگ کپنهاگ دفن شده است.

کتابشناسی - فهرست کتب

  • 1829 - "سفر به پا از کانال هولمان به جزیره کیپ Islag شرق"
  • 1829 - "عشق در برج نیکولاوا"
  • 1834 - "Agneta و Water"
  • 1835 - "Improvizer" (ترجمه روسی - در سال 1844)
  • 1837 - "تنها ویولن"
  • 1835-1837 - "داستان، برای کودکان گفت:"
  • 1838 - "سرباز قلع مقاوم"
  • 1840 - "کتاب با تصاویر بدون عکس"
  • 1843 - "Nightingale"
  • 1843 - "جوجه اردک زشت"
  • 1844 - "ملکه برف"
  • 1845 - "دختر با مسابقات"
  • 1847 - "سایه"
  • 1849 - "دو بارونل"
  • 1857 - "یا نه"

ادامه مطلب