کارل یونگ - بیوگرافی، عکس، زندگی شخصی، کتاب ها و نقل قول ها

Anonim

زندگینامه

نویسنده انجمن های رایگان، روانشناس سوئیس و فیلسوف کارل یونگ آشنا به بسیاری از کتاب های "مرد و نمادهای خود"، "Archetypes" و "خاطرات، بازتاب، رویاها". در قلب آموزه های یونگ، اصطلاح "درونگرا" و "بی رحمانه" توسعه یافته توسط او. کارل استدلال کرد که هر فرد، بسته به عملکرد غالب فرد، می تواند به درونی داخلی I (Introversion) یا به دنیای خارجی (Exterversion) مورد توجه قرار گیرد.

پرتره چارلز یونگ

بر اساس این نتیجه، محقق انواع روانشناختی مردم را توسعه داد و فرمول روح انسان را به ارمغان آورد، که آن را به چارچوب روانپزشکی و روانشناختی تبدیل کرد. کار یونگ تأثیر قابل توجهی بر شکایت فرهنگی، دین تطبیقی، انسان شناسی، آموزش و پرورش و ادبیات داشت.

دوران کودکی و جوانان

کارل گوستاو یونگ در 26 ژوئیه 1875 در شمال شرق سوئیس، Kesville متولد شد. پدر جوهان یونگ، پدر روانپزشکی آینده، یک کشیش در کلیسای اصلاح طلب بود و همسرش امیلی در حال افزایش فرزند خود بود. به عنوان یک کودک، کارل بسته شد و یک کودک کمی عجیب و غریب بود. ناهماهنگی و نارضایتی به عنوان یک نتیجه از روابط شدید با سرپرست خانواده و تشنج های هیستریک مکرر مادر، که گوستاو در دوران کودکی مشاهده کرد، ظاهر شد.

کارل یونگ در دوران کودکی

در 10 سالگی، یک مرد کوچک 6 سانتیمتر بر روی نوار چوبی قلم مو چوبی بریده شد، آن را به یک مجازات گذاشت و هنر را به اتاق زیر شیروانی برد. هنگامی که تحریک پذیری پدر یا درد مادر پسر پسر را به درجه شدید ناامیدی آورد، او به اتاق زیر شیروانی صعود کرد و با یک دوست مردی، در زبان مخفی صحبت کرد. این عجیب و غریب اولین تظاهرات رفتار ناخودآگاه بود که در آینده کارل به طور دقیق در مقاله های روانشناسی ناخودآگاه توضیح داد.

خانه که در آن کارل یونگ بزرگ شد

والدین زمانی که او 11 ساله بود پسر را به ژیمناستیک داد. شایان ذکر است که Gustav هیچ علاقه ای به هیچ گونه علوم یا خلاقیت ندارد. در حالی که کارکنان تدریس در مورد فقدان یک دانشجوی باشکوه از استعدادهای شکایت کردند، کارل در بازگشت به خانه با مشتاقانه با استفاده از قلعه های قدیمی نقاشی شده بود و نثر را خواند. کارل نمیتوانست دوستانش را بسازد و به دلیل احساس بهره برداری از شخص به طور کامل خود را در مدرسه بیان کند. یونگ خود را در "کتاب قرمز" خود اشاره کرد که او از دوران کودکی "دو من" داشت.

کارل یونگ در جوانان

در 16 سالگی، مه تنهایی شروع به آرامش کرد. حملات افسردگی به گذشته ادامه یافت، یونگ علاقه مند به مطالعه فلسفه شد. او برای خودش دایره ای از کسانی که قطعا می خواستند مطالعه را تعریف کنند، افلاطون، هلکلیت، فیثاگورا را بخوانند و حتی بازتابی از افکار خود را در آثار Schopenhauer پیدا کردند. در سال 1893، کارل وارد دانشکده علوم طبیعی به دانشگاه بازل شد. در دانشگاه، علاوه بر خواندن ادبیات اجباری، یونگ توسط آثار فیلسوفان Mistikov، مجذوب شد: امانوئل سوئد بنبورگ و آدولف اسکنمیر.

کارل یونگ در سال 1910

تحت تاثیر آثار مورد مطالعه Gustav، حتی چند بار جلسات اسپیریت را صرف کرد. این سرگرمی کاملا عادی به او کمک کرد تا یک پایان نامه را در پزشکی بنویسید، که "بر روانشناسی و پاتولوژی پدیده های به اصطلاح مخفی" نامیده می شود. در آینده، به درستی نظر در مورد متون باستانی ("I-Jing"، "راز گل طلایی"، "کتاب تبتی از مرده"، به طور عمدی به موضوع مطالعه معنوی بازگردانده می شود جهان

کارل یونگ.

برای یونگ، این دوره در رابطه مادی بسیار دشوار بود. پس از مرگ پدرش، خانواده اش بدون معیشت باقی ماند. Gustav در طول روز حضور در سخنرانی ها، و در زمان آزاد خود را در تدریس مشغول به کار بود. بنابراین مرد جوان از یک موجود نسبتا کم اهمیت حمایت کرد و تحصیلات خود را پرداخت کرد. در پایان بالاترین موسسه آموزشی، متخصص فارغ التحصیل در دست "آموزش روانپزشکی" از کرفس پس زمینه ریچارد گرفتار شد. این کشف پیش از این، آینده ای بیشتر از یونگ را پیش بینی کرد.

روانشناسی

در سال 1900، کارل به زوریخ رفت و شروع به کار کرد به عنوان دستیار در مشهور ترین روانپزشک از Blailer Yujina در یک بیمارستان برای روانی Burgholzley (حومه زوریخ) کار کرد. گوستاو در قلمرو بیمارستان مستقر شد. به زودی او شروع به انتشار اولین کار بالینی خود، و همچنین مقالات در مورد استفاده از آزمون انجمن کلامی توسعه یافته توسط او.

کارل یونگ - بیوگرافی، عکس، زندگی شخصی، کتاب ها و نقل قول ها 16968_7

در سال 1907، اولین کار خود در مقیاس بزرگ خود "روانشناسی زودمان زودرس"، که یونگ Sigmund فروید را فرستاد تا خود را آشنا کند. دیدار با فروید یک نقطه عطف مهم در توسعه علمی کارل را شناسایی کرد. در زمان آشنایی شخصی در فوریه 1907 در وین، جایی که یونگ پس از یک مکالمه کوتاه آمد، او قبلا به عنوان آزمایش های آن در انجمن های کلامی و کشف مجتمع های حسی شناخته شده بود.

سیگموند فروید و کارل یونگ

در سال 1909، همراه با فروید، یونگ برای اولین بار وارد ایالات متحده آمریکا شد، جایی که او یک دوره سخنرانی ها را خواند. شهرت بین المللی، و با تمرین خود و خصوصی، که درآمد خوبی را به دست آورد، Gustavu در سال 1910 اجازه داد تا پست را در کلینیک Burgholtsk ترک کند (تا آن زمان او قبلا موضع مدیر بالینی را برگزار کرد)، بازگشت به زمین بومی و غوطه ور شدن در عمق اسطوره ها، افسانه ها، افسانه ها در زمینه تعامل آنها با دنیای روانپزشکی.

تصاویر برای کتاب چارلز یونگ

در همان دوره، انتشارات به نظر می رسد، به وضوح به وضوح مرز استقلال ایدئولوژیک کارل را از فروید در دیدگاه هر دو در ماهیت ناخودآگاه نشان داد. در سال 1913، نبوغ روانکاوی تصمیم گرفت همه نوع ارتباطات را متوقف کند. درام از تفریح ​​به فرصت یونگ تبدیل شده است تا کار "نمادهای تحول" و "کتاب قرمز" را منتشر کند.

روانپزشک کارل یونگ

در دهه 1920، یونگ چندین سفر طولانی را به مناطق آفریقا و آمریکای شمالی انجام داد. یک مقاله فرهنگی و روان شناختی عجیب و غریب، اساس یکی از فصل ها در کتاب کتاببودی "خاطرات، رویاها، بازتاب ها" بود. در سال 1930، کارل عنوان رئیس جمهور افتخاری جامعه روان درمانی آلمان را به دست آورد و همچنین ایجاد جدید خود را به جهان نشان داد - کتاب "مشکلات روح زمان ما". دو سال بعد، شورای شهر زوریخ او را جایزه ادبیات خود را به دست آورد، قرار دادن 8 هزار فرانک به آن.

از سال 1933 تا 1942، یونگ در زوریخ تدریس کرد، و از سال 1944 - در بازل. همچنین در سال 1933-1939. دانشمند "مجله روان درمانی و مناطق مجاور" را منتشر کرد، که از سیاست داخلی نازی ها برای پاک کردن مسابقه حمایت کرد و گزیده ای از مین کپف، یک پرولوژی اجباری به هر نشریه شد. در میان خلاقیت یونگ این دوره، مقالات "رابطه بین من و ناخودآگاه"، "روانشناسی و مذهب"، "روانشناسی و آموزش"، "تصاویر ناخودآگاه"، "نمادهای روح" و "بر روی ریشه های آگاهی" بود به خصوص اختصاص داده شده است.

کارل یونگ در سال های اخیر

در فوریه سال 1944، طی یک سفر، یونگ پای خود را شکست و در بیمارستان، حمله قلبی را متحمل شد، پس از آن چند هفته متعادل در آستانه زندگی و مرگ. بعدها، او دیدگاه های خود را در خود زندگینامه توصیف کرد.

کتاب Autobiographical Charles Jung

در نوامبر 1955، پس از پنجاه و دو سال همکاری خود، همسر یونگ، اما درگذشت، و این از دست دادن به طور کامل روان درمانی را ویران کرد. برای خلاص شدن از افکار مرتب سازی، کارل با سر خود را غوطه ور به کار می کند. Autobiography، که یونگ با کمک وزیر امور خارجه ثبت شده بود، زمان زیادی را صرف کرد، و تعداد مکاتبات تا حد زیادی رشد کرده است که گاهی اوقات او مجبور به پنهان کردن بسته های نامه های آینده برای کتابخانه ها شده است.

زندگی شخصی

با همسر اول و تنها، اما رام راشنباخ یونگ ملاقات کرد، دانشجوی پزشکی بود. در زمان اولین جلسه خود، او 21 ساله بود و او 15 سال داشت. یک دختر ناز، مدرن با منظره ای که به طور منظم با موهای ضخیم تلخ می شود، بلافاصله گاستوو را دوست داشت. اما و کارل رابطه 14 فوریه 1903 را قانونی کردند.

کارل یونگ و همسر ما

انتخاب شده توسط فیلسوف از خانواده قدیمی سوئیس-آلمانی از صنعتگران غنی بود. رفاه مالی همسرش اجازه داد که یونگ بدون توجه به نیاز به پول روزانه به خود اختصاص دهد تا خود را به تحقیق در روانشناسی اختصاص دهند. اما من علاقه صادقانه به کار شوهرش را نشان داد و از او حمایت کرد. راشنباخ همسر خود را برای چهار دختر و پسر ارائه داد: Agatu، Gret، Franz، Marianna و Helen.

خانواده چارلز یونگ

حضور همسران و فرزندان مشروع با یونگ دخالت نکنند تا روابط را در کنار یکدیگر افزایش دهند. در تاریخ 17 اوت 1904، یک دختر هجده ساله Sabina Spieles در کلینیک سوئیس، که توسط کارل کار می کرد، عمل کرد. این داستان عاشقانه به دلیل این واقعیت است که مبنای رابطه اسپیلرین و یونگ پدیده انتقال وابسته به عشق شهوانی (شور و شوق بیمار به پزشک) را پوشش می دهد. یونگ متوجه شد و از ذهن تیز و انبار علمی تفکر دختر قدردانی کرد و Spielreun نمی توانست عشق را با دنیای حساس به اندازه ی حساس به دکتر نپذیرد. رمان آنها بلافاصله پس از آنکه صابینا بیماری خود را درمان کرد، به پایان رسید و موسسه پزشکی را ترک کرد.

کارل یونگ و سابینا اسپیلیرین

در سال 1909، تونی گرگ 21 ساله به عنوان یک بیمار به کارلو آمد. این خانم جوان پس از بهبودی، دستیار رسمی و معشوقه روانپزشک بود. در سپتامبر 1911، دختر حتی خانواده ی UNGOs را به کنگره وایمار جامعه روانکاوی بین المللی همراه کرد. اما در مورد سرگرمی شوهرش می دانست، اما عشق بی نهایت پدرش اجازه نمی داد او را به طلاق بدهد.

کارل یونگ و تونی گرگ

تونی گرگ تنها دستیار یونگ است که به مدت 40 سال نه تنها تختخواب را با روانکاوی، بلکه یک محل کار به اشتراک گذاشت. به عنوان یک نتیجه از همکاری خود، کتاب "دگرگونی و نمادهای لیبیدو" ظاهر شد.

مرگ

در ماه مه سال 1961، یونگ صعود کرد تا راه برود. در آنجا، روانپزشکان یک حمله قلبی دیگر داشتند، تحریک انسداد عروق مغزی و فلج جزئی اندام ها. برای چند هفته، کارل در آستانه زندگی و مرگ بود. با توجه به خاطرات پرستار، که به دنبال متفکر، یک روز قبل از مرگ فیلسوف، یک رویا را دید، پس از آن او با لبخند بر روی صورت خود اظهار داشت که هیچ چیز دیگری از چیزی نترسد.

قبر کارل یانگا

یونگ در تاریخ 6 ژوئن 1961 در خانه اش، واقع در روستای سشون، فوت کرد. روانپزشکان برجسته در گورستان محلی کلیسای پروتستان را دفن کرد. بر روی سنگ قبر مستطیلی، علاوه بر ابتدای روانکاوی برجسته، نام پدر و مادرش، خواهران گرتودا و همسر عام از دست رفته اند.

کتابشناسی - فهرست کتب

  • "آرکه تایپ و نماد"
  • "خاطرات، بازتاب ها، رویاها"
  • "روح و اسطوره. شش آرکه تایپ "
  • "رابطه بین نفس و ناخودآگاه"
  • "مرد و نمادهای او"
  • "جنبه های روانشناختی مادر آرکه تایپ"
  • "روانشناسی انتقال"
  • "کل دیدگاه در مورد روانشناسی و رویاها"
  • "نمادها و متامورف ها. لیبیدو "
  • "ازدواج به عنوان یک نگرش روانشناختی"
  • "مشکلات روح زمان ما"
  • "انواع روانشناختی"
  • "کار روانپزشکی"

نقل قول

  • "کسی را نگه ندارید که شما را ترک کند در غیر این صورت، کسی که به شما می رود نمی آید
  • "همه کسانی که در دیگران آزار دهنده می توانند به درک خودشان منجر شوند"
  • "هر نوع وابستگی بد است، چه وابستگی به الکل، مواد مخدر یا ایده آل گرایی"
  • "من چیزی نیست که برای من اتفاق افتاد، من - آنچه تصمیم گرفتم"

ادامه مطلب