یعقوب سیاه - بیوگرافی، بازیگر با عکس ها، رنزمی، بلا

Anonim

تاریخچه شخصیت

بدن ورزشی یک Iswolf جوان یکی از جزئیات روشن حماسه خون آشام "گرگ و میش" است، اگر چه رقم ورزشی تنها کرامت یعقوب بلیک نیست. مرد جوان قابل اعتماد، بی نظیر برای عزیزانش مبارزه می کند و بر اساس قوانین گله خراب شده است. لبخند جذاب، یک نگاه جامد و مطبوعات فولاد - اکثر دختران، پرتاب بلا سوان را درک می کنند.

تاریخچه خلقت

استفانی مایر - نویسنده حماسه خون آشام - قصد نداشت به مدت طولانی یعقوب را به رومی معرفی کند. در ابتدا، نقش یک هند جوان به یک نفر رسید: سیاه و سفید نشان می دهد آرامش بخش از عاشق، و پس از حل شدن در غروب آفتاب. اما شخصیت حاصل شده توسط مایر بسیار دستگیر شد و ویرایشگر را دوست داشت که دستنوشته به پایان رسید "گرگ و میش" تحت تأثیر جدی قرار گرفت.

"از همان ابتدا، حتی زمانی که یعقوب فقط در فصل ششم" گرگ و میش "ظاهر شد، او خیلی زنده بود. او واقعا من را دوست داشت بیش از آن، برای چنین بخش کوچکی است. "

در حال حاضر یعقوب سیاه یکی از داستان های اصلی را گرفت. در رمان های بعدی، بیوگرافی گرگ جوان جوان با جزئیات جدید رشد کرد. قهرمان به تدریج نقش یکدیگر را در یک مورد محبوب، دشمن و یک نسل بالقوه تغییر می دهد.

تیلور لوتنر به عنوان یعقوب بلیک

در انطباق حماسه عشق، نقش ایزوگرافی جذاب بازیگر تیلور لوتنر بازیگر بازیگر است. یک عکس از یک پسر جذاب و استفاده از صفحات مجلات، اما پس از انتشار فیلم دوم اختصاص داده شده به رویارویی خون آشام ها و ایزوول ها، لوتنر تبدیل به یک ستاره شد.

نام بازیگر از اولین راه راه نرفته بود، مطبوعات به زندگی شخصی از نشریات گسترده ی یعقوب روی صفحه نمایش اختصاص داده شد. و حتی حتی اعلام کرد که تیلور درگذشت. خوشبختانه، اخبار اردک بود. جوکر هرگز گرفتار نشود و پس از رد این پیام، بسیاری از دختران در سراسر جهان سلامت گرگ های گرم را نوشیدند.

تصویر و طبیعت

یعقوب بیلی سیاه در یک رزرو از راه دور هند متولد شد. مادر پسر در یک تصادف ماشین فوت کرد، پدر که از حادثه جان سالم به در برد، باقی ماند. یعقوب با دو خواهر ارشد بزرگ شد، که در طول زمان خانه مادری خود را ترک کرد و به تمدن نزدیکتر شد.

یعقوب در سرخپوستان میرکا بسته می شود و در زندگی یک شهر همسایه دخیل است. آموزش و پرورش پسر دریافت می کند در مدرسه شبانه روزی، و در زمان آزاد خود را تعمیر ماشین. نوجوان دارای یک رویا است - برای جمع آوری یک ماشین ورزشی خود.

هند یعقوب سیاه

زندگی مرد جوان به آرامی و قابل پیش بینی می شود. یعقوب ارتباط برقرار می کند در دوستان-quileits، به طور دوره ای با پدرش سوگند می خورند و خون آشام ها را از بین می برد. نفرت از خونریزی خون در یک مرد جوان، اما آینده گرگ و میش از دلیل این عدم تمایل آگاه نیست.

افسانه هایی که توسط آتش بزرگان سرخپوستان گفته می شوند، به طور جدی توسط یعقوب درک نمی شوند. تغییرات باور نکردنی در زندگی و آگاهی نوجوانان با ظهور دوست دختر دوران کودکی در شهر محلی رخ می دهد. به خاطر یک دختر جذاب، سیاه یک ممنوعیت سختگیرانه را نقض می کند و داستان های غیر مجاز را درباره "سرد" می گوید. این آغاز یک سری از تغییراتی بود که در ابتدا موجب لذت یعقوب نمی شد.

یعقوب سیاه و بلا سوان

با شروع اکثریت، اطلاعیه های مرد در بدن خود تغییر می کند. در طول تابستان، مرد جوان رشد کرد و بالغ شد. ناگهان، یعقوب درست می شود: این یک مرد غیر واقعی نیست. سیاه یک حامل یک ژن باستانی است که از پدرش به پسرش منتقل می شود. در درخواست خود، پسر به یک گرگ بلند تبدیل می شود.

و یعقوب دور از گرگ تنها در قبیله است. یک بسته کامل طراحی شده برای محافظت از سرخپوستان از حملات خون آشام ها وجود دارد. چنین لعنتی بر نسل فرزندان باستان، اولین قربانی موجودات خونخوار قرار دارد.

تحول به Jacoba داده می شود آسان نیست. در حال حاضر جهان خارج، و از جمله بلا، جدایی ناپذیر است. محیط مرد تنها یک بسته است. علاوه بر این، برادران و خواهران افکار نوجوان را می شنوند و از آنها خجالتی نیستند. نگرش در گله دور از ایده آل، گرگ و گرگ است مربوط به بستگان و اتصالات عشق است. همه ارزان و شکایات بلافاصله برای بحث عمومی گرفته می شود.

احساسات یعقوب این مرد را پاره می کند. از یک طرف، چنین سبکی و آزادی، Newlywolf را دوست نداشت، از سوی دیگر - زندگی یک فرد عادی دیگر امکان پذیر نیست. سیاه آماده نیست که عزیزان را از دست بدهد، بنابراین اغلب نادیده گرفتن رهبر را نادیده می گیرد. چنین رفتاری ناشی از عواقب آن است. یک نبرد بزرگ با خون آشام ها قطعا اتفاق خواهد افتاد. اما به جای آرامش، دشمن شماره 1، خونریزی بود که از دور خارج شد.

جیکوب بلک

یعقوب متوجه شد که بلا به یک سفر طولانی ادامه داد. گرگ و میش در جنگل به شکل یک گرگ بزرگ، شکارچیان پراکنده و حیوانات است. بازگشت به میهن سیاه و سفید، بدهی را قبل از بسته می سازد.

روح جنگ در هوا است. برای خون آشام های بیش از حد طولانی بر روی زمین خود را از بین می برند و منتظر تنها دلیل حمله هستند. یعقوب یک گله واقعی آلفا مرد است، اما این پسر به راحتی می تواند قهرمانی را به یک دوست با تجربه تر ارائه دهد. وضعیت مرد یعقوب تصمیم می گیرد پس از ملاقات با عشق به زندگی بازگردد. اگر گرگ جوان مسئولیت را بر عهده بگیرد، گرگ عاشق توسط همکار اشتباه گرفته شده است.

یعقوب موجب صرفه جویی در زندگی دشمنان سابق می شود، یعقوب تعادل و صلح را به دست می آورد. جهان بازسازی شده است، محبوب در این نزدیکی هست. جاودانه گرگ مکان خود را در دنیای سرکش پیدا می کند.

زندگی شخصی

بلا سوان اولین عشق به گرگ جوان جوان شد. جوانان در دوران کودکی ملاقات کردند، زمانی که یک کلانتر محلی - پدر بلخ - به پدر یعقوب سفر کرد. در سن جوانتر، بچه ها کمی ارتباط برقرار کردند و از تماس خارج از رزرو پشتیبانی نمی کردند.

یعقوب سیاه و بلا سوان

تماس با جوانان نزدیک تر پس از حرکت بلا به پدر شروع شد. پسر پانزده ساله با خوشحالی با دوست دختر قدیمی تر ارتباط برقرار کرد. معاشقه بی رحمانه یک اثر داشت - یعقوب، که بلا را به عنوان یک دختر در نظر نگرفت، علاقه مند به یک دوست طولانی مدت شد.

تا یک نقطه خاص، جوانان عاشق شخصیت یک طرفه بودند. یک اشاره از متقابل یعقوب پس از زنگ بلا با دوست پسر اشاره کرد. دختر در یک آرامش آرام و با اعتماد به نفس قرار گرفت. تفاوت سن در چند سال، نقش ها را بازی نکرد. علاوه بر این، پسر از انواع جنون دوست دختر حمایت کرد.

عشق مثلث: یعقوب، بلا و ادوارد Callen

هنگامی که ادوارد کالن به بلا بازگردد، وضعیت پیچیده شد. یعقوب، اعتماد به نفس که دختر احساسات قوی را به او تجربه می کند، عقب نشینی نمی کند. مثلث عشق برای هر دو مرد جوان گردش خون خطرناک است. تا آخرین لحظه، روشن نیست که انقلاب ها بیشتر را از بین ببرند: این واقعیت که او یک خون آشام را انتخاب کرده است یا اینکه دختر دوست داشتن فرزند دوران کودکی نیست.

عروسی عزیزان به یک ضربه سنگین برای یک پسر عاطفی تبدیل شد. یعقوب یک لارو گرگ را می گیرد و به جنگل می رود تا از درد معنوی منحرف شود. اما همه چیز تغییر می کند زمانی که دختر بلا و ادوارد متولد شده است.

یعقوب سیاه و رنزمی Callen

در میان خیابان ها راه می یابند در مورد عدم پذیرش معتقد هستند. اگر گرگ از سرنوشت خود برآورده شود، در نگاه اول در عشق به انسان می افتد. نه سن و نه وضعیت یا ظاهر برای احساسات مهم نیست. چنین عشق یک گرگ پس از زندگی است.

به عنوان یک سگ وفادار، یعقوب به دنبال محبوب در همه جا است. به خاطر دختر، یک مرد از همتایان دور می شود و دشمنان خون را متحمل می شود. در حال حاضر زندگی شخصی قهرمان به Renesmi Cullen به آخرین نفس اختصاص داده شده است.

حقایق جالب

  • مایر در جلسه با طرفداران استفانی، اظهار داشت که او ادامه یازدهم یعقوب و رنزمی Callen را می نویسد. کتاب های دقیق کتاب ها ناشناخته است.
  • خلاقیت میر الهام بخش تعداد زیادی از مردم برای ایجاد آثار خود را. به عنوان مثال، در ابتدا "پنجاه سایه خاکستری" - تخیلی فن از حماسه خون آشام. فقط چند سال بعد، رمان یک کار مستقل شد.
  • مدل موهای غیر معمول یعقوب در فیلم "گرگ و میش" - کلاه گیس.
  • کتاب "Eclipse" در دو نوع منتشر شد: در پوشش اولین ادوارد و بلا، دوم - یعقوب و بلا نشان داده شد. طرفداران خود را حل کتاب برای خرید.
  • فیلم "گرگ و میش" توسط مراجع به زندگی شخصی نویسنده شلیک شده است. نام خود را Jacob دریافت کرد به افتخار پسر سابق استفانی میرز.

کتاب ها و فیلم ها

داستان یعقوب بلیک در رمان Stephanie Meyer تنظیم شده است:

  • "گرگ و میش" (2005)
  • "ماه نو" (2006)
  • "Eclipse" (2007)
  • "سحر" (2008)

بعدها، شرکت فیلم "Summit Entertainment" توسط مجموعه ای از کتاب ها محافظت شد:

  • "گرگ و میش" (2008)
  • "گرد و خاک. حماسه ماه جدید "(2009)
  • "گرد و خاک. حماسه Eclipse »(2010)
  • "گرد و خاک. SAGA: سپیده دم - 1 قسمت "(2011)
  • "گرد و خاک. SAGA: سپیده دم - 2 قسمت "(2012)

ادامه مطلب