Mitrash - بیوگرافی، تصویر و ویژگی ها، تجزیه و تحلیل، شخصیت های اصلی، نقل قول

Anonim

تاریخچه شخصیت

داستان داستان داستان Mikhail Privina "Storeroom Suns". پسر ده سال، برادر ناستی، یتیم. همراه با خواهر به جنگل رفت، جایی که بچه ها منتظر یک آزمایش سخت بودند. من به باتلاق رسیدم، اما به لطف شجاعت، تفنگ و چمن سگ خود، نجات یافتم.

تاریخچه خلقت

میخائیل svtain

داستان "Suneroom Sun" توسط Mikhail Privier در سال 1945 نوشته شده بود. این نویسنده متن برای رقابت برای بهترین کتاب کودکان اعلام شده توسط وزارت آموزش و پرورش نوشت. Sviechina نیاز به یک ماه برای نوشتن یک داستان که جایزه اول را دریافت کرد. اولین نشریه در ژوئیه 1945 در مجله اکتبر برگزار شد. شخصیت های داستان دارای نمونه های اولیه واقعی هستند - کودکان Syarota Boris و Sonya، که در روستای Usolye زندگی می کردند، جایی که آنها دوست داشتند Privhan را داشته باشند. به علاوه شخصیت های داستان، این کودکان در 10-11 ساله یتیم شده اند و مجبور شدند به طور مستقل اقتصاد را رهبری کنند.

"Sorderoom Sun"

میترا - یک پسر یتیم سال دهه سال. نام کامل قهرمان - دیمیتری. پدر قهرمان Pavel نامیده شد و او در جنگ جان خود را از دست داد، و مادرش به علت بیماری فوت کرد. میترا خواهر بزرگتر Nastya، که 12 ساله بود. کودکان در روستای نزدیک Bludowa Marsh، در نزدیکی پرزلاو-زالسیسکی زندگی می کردند، در خانه باقی مانده از والدین خود.

میترا

رشد کمی Mitrasha، اما در عین حال متراکم و متراکم، با جمعیت گسترده ای. معلمان مدرسه پسر "یک دهقان را در یک کیسه" نامیدند. قهرمان و خواهر به نظر می رسد مانند یکدیگر، هر دو پوشیده شده با freckles طلایی، دود. کودکان همچنان از چیزهای قدیمی والدین استفاده می کنند. Mitrash به شکار می رود و برای این پانسمان در ژاکت پدر قدیمی، که از آن یک یقه باقی مانده و یک زن و شوهر از مواد مهم است. این پسر به Kushak حساب می کند تا این دستها را نگه دارد و ژاکت پدربزرگ پیشین به نظر می رسد یک قهرمان به عنوان یک کت، رفتن به زمین.

لباس های خود را نیز به حالت زباله پوشیده شده بود. میترا یک کارت قدیمی را پوشانده است، کارت Trump که به دلیل پیری پیشی گرفته است - بخش بالایی خم شده به سمت بالا، پایین تر به بینی. پا قهرمانان سرباز با استفاده از حوزه ها بیدار می شود. پس از پدر، Mitrache همچنین یک تفنگ طولانی داشت، که با آن قهرمان بود و به شکار می رود. در شکار، میترا یک بار گرگ را کشت.

میترا و خواهر او نستیا

قهرمان و خواهر با هم زندگی می کنند و با هم مزرعه را هدایت می کنند. پس از مرگ والدین کودکان، علاوه بر این، گاو با گوساله، بز، گوسفند، جوجه ها و خوک ها، و همچنین یک باغ گیاهی وجود داشت. با استفاده از این خانوار، نوجوانان با خیال راحت با خودشان روبرو هستند - همراه با خیار و سیب زمینی، چغندر بافته شده و مراقبت از گاو. زندگی قهرمانان خوب است.

Mitrash یک پسر قوی و جسور با شخصیت چاق و پرخاشگر است، در حالی که هوشمند و مسئول است. همراه با خواهر، قهرمان نه تنها توسط مزرعه دهقانی خود مشغول به کار است، بلکه همچنین به دنبال پیوستن به کار عمومی در صورت امکان است. کودکان کار بر روی مزرعه های جمعی مزرعه و زمینه های، در Cattleship، در جلسات عمومی حضور دارند که در آن "مراقبت های عمومی" مورد بحث قرار گرفته است. Mitrash، با وجود سن جوان، مانند صاحب رفتار می کند و کار مردان را در خانه می سازد.

تصویر برای داستان

قهرمان می داند چگونه با دستان خود کار کند و غذاهای چوبی، لخانی و بشکه را تولید کند. این قهرمان از پدرش آموخته شد، و پس از پدر، ابزارهای نجاری ضروری، Fuganok و Ladil میترا باقی ماندند. ظروف چوبی Mitrash ساکنان روستا، که پس از آن به کودکان خوب پرداخت می شود.

با 12-13، قهرمان به طور قابل توجهی تغییر کرد - رشد کرد، کشیده شد و به یک مرد باریک تبدیل شد.

با توجه به طرح، Mitrash و Nastya یک بار به SWAMP فرستاده شده برای جمع آوری cranberries. در جنگل، کودکان نشسته اند تا از سنگ لایه آرام شوند و دو مسیر را ببینند. برادر و خواهر نمی توانند در مورد آنچه که گران هستند موافق باشند، و به عنوان یک نتیجه تقسیم می شود - دختر در یک جهت می رود، پسر جاده دیگری را انتخاب می کند. Nastya یک قوطی را پیدا می کند و پذیرفته شده است که با مشتاقانه جمع آوری شود. Mitriays تصمیم می گیرد تا راه را قطع کند و مسیری را که پیش از آن نرسیده است، برود.

Mitras و چمن سگ در باتلاق

در نتیجه، قهرمان در کور نابینا اعتبار خواهد کرد - یک مکان دیواره در باتلاق، جایی که بسیاری از مردم و دام ها خرد شده بودند. میترا به سختی غرق نمی شود و به نجات می رسد، اما Nastya برادرش را نمی شنود. هنگامی که دختر میترا را به یاد می آورد و نام برادر پذیرفته شده است، او همچنین پاسخی دریافت نمی کند.

در همان جنگل یک نام مستعار سگ زندگی می کند. این سگ در طول شکار شکارچی به نظر می رسد یک باتلاق است که در آن او یک پسر غرق می بیند. سگ به آرامی به میترا ختم می شود، او برای آن چسبیده است و از SWAMP انتخاب شده است. فقط در این لحظه، یک گرگ به باتلاق می آید، که بر روی گیاهان شکار می کند. با این حال، گرگ میترا را افزایش می دهد، که جانور را از اسلحه می کشد.

Nastya به صدا از یک ضربه اجرا می شود و میترا و گیاه را پیدا می کند. قهرمانان سه نفری به روستا بازگشتند. چمن سگ در حال حاضر در میترا و خواهران خود زندگی می کند، و روستاهای همکار با کودکان مانند قهرمانان ملاقات می کنند. مردم معتقدند که میترا ده ساله می تواند گرگ را شلیک کند. Nastya همچنین احساس گناه می کند، زیرا، توسط مجموعه ای از قرقره ها، در مورد برادرش فراموش شده است و نمی دانست که او در معرض مشکل است. در نتیجه، کل دوست دختر یک دختر را برای انتقال به لنینگراد به کودکان بیمار می برد. بیوگرافی بیشتر میترا ناشناخته است.

نقل قول

"Evil همیشه بر روی عصا از فضیلت پیاده می شود." "بدون طنز، تنها مردم احمقانه زندگی می کنند." غیر ممکن است که فریبندگی در جنگل های زیر درخت کریسمس را در طول یک باران تابستانی گرم انتقال دهیم. Crested Rapchik، با توجه به باران، به وسط درخت کریسمس متراکم ما را شکست و بیش از قوی ترین نشست. به طور کامل در دیدار شاخه راه اندازی یک قهرمانی. خارپشت آمد از خرگوش گذشت و باران طولانی زمزمه کرد و چیزی را در درخت کریسمس ما زمزمه کرد. و ما برای مدت طولانی نشسته ایم، و همه چیز به همان اندازه که صاحب واقعی جنگل بود، هر یک از ما به طور جداگانه زمزمه کرد، زمزمه کرد، زمزمه کرد ... "" پس از نمایش چیز فوق العاده، Mitrasa یک قطب نما را قفل کرد، به طوری که فلش بیهوده بود لرزش نیست او خوب است، پدربزرگ، در اطراف پاهای پورت ها پیچیده شده است، به چکمه ها اخراج می شود، MAPUS چنین پیری را که به نصف تقسیم شده بود، قرار داد: پوسته بالایی به اشتراک گذاشته شده در بالای خورشید، و پایین به پایین رفت NAIST. "

ادامه مطلب