Gerasim ("MUMU") - بیوگرافی، داستان "Mumu"، تصویر و مشخصه مشخصه، نقل قول

Anonim

تاریخچه شخصیت

داستان Ivan Sergeevich Turgenev "Mumu" کار کلاسیک ادبیات جهان است. این یک داستان لمس در مورد سرنوشت دشوار دهقانان قلعه، ارزش های ساده و راه حل های سخت است که قادر به قلب پوشیده از کسانی است که قدرت را به دست آورده اند. بر اساس داستان داستان از همان کارتون.

تاریخچه خلقت

بیوگرافی نویسنده آخرین نقش خود را در کار خود بازی نکرد. پسر متولد شده در خانواده مالک زمین، نشان دادن ظلم و ستم نسبت به دهقانان، پسر به دنبال خشونت وحشتناکی بر کسانی بود که نمی توانستند به نفرت خود را از پرونده پاسخ دهند. درک قدرت بی عدالتی اجتماعی، تورگنف با سرپوست مخالفت کرد. در داستان، "MUMU" بازتابی از رویدادهایی بود که در املاک عمومی خود اتفاق افتاد.

نویسنده ایوان تورگنف

کار بر روی نوشتن رفت، در حالی که نویسنده در نتیجه بود. او برای مرگ نیکولای واسیلیویچ گوگول آسان نبود. به عنوان یک نویسنده نزدیک، او به شدت در مورد مرگ او نگران بود، و یک نارسایی را تشکیل داد. هیچ کلمه ای درباره مرگ گوگل در چاپ وجود نداشت. نئولوژیست منتشر شده توسط Moscow Vedomosti دلیل آن بود که تورگنف تحت بازداشت قرار گرفت. در وحشی او یک ماه بعد بود.

Turgenev در معرض زندان بود، در اطراف اتاق اعدام، جایی که Fasteners Sweels را تجربه کرد. نویسنده به طور مداوم به فریاد و ناله مردم که سرنوشت آن مطلوب نبود، به یاد می آورد که شکنجه های بی رحمانه، که در خانه مادرش برگزار می شود، به یاد می آورد. Resumeing احساسات با تجربه در ذهن، ماشین داستان "Muma" را نوشت، بازیگران آنها قهرمانان، شبیه مادر و نگهبان محلی آندره. توضیحات ساختمان گفتند که این اقدام در خانه شماره 37، واقع در خیابان Ostozhenka بود. این خانه در مسکو امروز دیده می شود.

کار توزین

طرح آثار شبیه به داستان است، که تورگنف پسر را مشاهده کرد. Andrei Andrei یک سرباز بود که مادرش را از روستا به ارمغان آورد. ظاهر دهقانان گفت که او یک گرم کننده روسی واقعی بود. مشکل این بود که او ناشنوا بود. نگهبان دارای ویژگی های مثبت شخصیت بود، که او مالک زمین را جذب کرد. خلق و خوی تجمع و اعدام توسط معشوقه کاهش یافت و کل مسکو درباره قدرت بزرگش سخن گفت.

یک روز، آندره یک توله سگ یافت و او را به حیاط آورد. Baryna دستور داد که از حیوان خلاص شود. نگهبان جرات نبود که ناامید شود او توله سگ را کشت، اما او دیگر در خانه ظاهر نشد. تورگنف نهایی داستان را تغییر داد، و او را به شدت دراماتیک اضافه کرد. مشخصه قهرمان داستانی عمیق تر از نمونه اولیه آن بود.

Gerasim و Mumu.

تصادفی نیست که شخصیت اصلی Gerasim نامیده می شود، که به معنی "معتبر" است. این دوباره بر میزان پرستش قهرمان قبل از قدرت میزبان تأکید دارد. پس از کار Turgenev به عموم تبدیل شده است، نام Gerasim اغلب شروع به استفاده از اسمی. آنها اغلب ناشنوا و گنگ نامیده می شوند.

"mu mu"

چهره اصلی عمل داستان، Gerasim دهقانان ناشنوا و گنگ بود. این بیماری از تولد انسان همراه بود، اما او تا حدودی به خاطر قدرت فیزیکی جبران شد. هر کسب و کار که برای آن دهقان گرفته شد گذاشته شد. زندگی در روستا و شهر بسیار متفاوت بود برای یک مرد. پل های سنگ و خانه ها باعث تمایل شدید خود در روستا و طبیعت شد. او، مانند یک حیوان وحشی، قفل شده در قفس، زخمی شده است.

تصویر برای کار تورگنف

در شهر، Gerasim کار کمتری داشت، بنابراین وقت آزاد بود. او با حیاط ارتباط برقرار نکرد، زیرا ظاهر او اطراف آن را ترساند. با گذشت زمان، او شروع به تجربه محل تاتیانا کرد، که دارای خلق و خوی آرام بود. او مراحل و اقدامات شرم آور را به سمت یک زن انجام داد، اما تصمیمات شورش ها مانع شادی آنها شد. تاتیانا با Capitone ازدواج کرد. Gerasim به طور جدی در مورد این تصادف نگران بود. او احتمالا با خود ازدواج خواهد کرد. اتحادیه تأسیس آنها تبدیل به یک تجربه بزرگ برای قهرمان شده است.

او اغلب دیده می شد sully و غم انگیز، زیرا تنها پیوست نابود شد. به طور تصادفی دیده می شود که سگ تبدیل به یک دوختن در زندگی Gerasim شد. او او را در رودخانه گرفت. احتمالا کسی می خواست یک توله سگ را غرق کند، اما نگهبان به او کمک کرد تا فرار کند. ناشنوایی PET منتشر شد، او را مانند یک کودک کوچک گرامی کرد. او به سگ تمام حساسیت و محبت انباشته شده در حمام داد. قادر به استفاده از کلمات نیست، او سگ را به مادرش نامید. آنها جدایی ناپذیر بودند و سگ به طور متعهد به صاحب یک سال و نیم تا زمانی که یک خانم متوجه شد او را متوجه شد.

جراسی

سگ با معشوقه عصبانی بود و باعث نارضایتی زن شد. باتلر دستور داد که از حیوان خانگی خلاص شود. مومیایی به طور مخفیانه فروخته می شود، ترس از Gerasima. صاحب سوزاندن متوجه دیگران شد، او خارج شد. او نمیتوانست چیزی را به کسانی که او را از یک دوست محروم کرده اند، بگوید. یک معجزه اتفاق افتاد: سگ از اجاره مالک جدید شکسته شد و خانه ای را که در آن متمرکز بود پیدا کرد. Gerasim این را در اتاق پنهان کرد، حیاط را به دقت گسترش داد و تمام کارها را دوباره به کار گرفت و در مورد حیوان خانگی زنده ماند. گاهی اوقات او از سگ بازدید کرد، و در شب تصمیم گرفت او را به پیاده روی آورد.

سگ ChaPlaining Gerasim صادر کرد. بانوی متوجه شد که نگهبان توسط نظم او اخراج شد. در خشم، او دستور داد تا سگ را از بین ببرد. Gerasima مجبور شد این بار سنگین خود را بر روی خود بگیرد. نوشابه لباس جشن، تغذیه سگ در رستوران، او با حیوان خانگی خود عجله کرد. نگهبان دو آجر و طناب را گرفت، به قایق با سگ و ناامیدی از ساحل وارد قایق شد. او مجبور شد یک راه حل کلاسی را بگیرد و کلمه را حفظ کند. Gerasim یک سگ را غرق کرد.

Gerasim می گوید خداحافظ به مادر

این رویداد در ریشه زندگی خود را تبدیل کرد. قهرمان نمی تواند تحمل موجود در شهر را تحمل کند و خود را برای صرفه جویی در مادر حفظ کند. Gerasim اموال را جمع آوری کرد و علیرغم اراده میزبانش خانه را ترک کرد. او علیه راه حل های بی پروا شورش کرد و سختی شخصیت و عزم را نشان داد. اتفاق می افتد برای همیشه در روح Gerasim باقی مانده توسط یک حافظه سنگین. در فینال داستان، تورگنف می گوید که Gerasim هرگز در زندگی به هیچ سگ مطرح نشده است و رابطه ای با زنان ندارد.

نقل قول

سنگین و غیر قابل پیش بینی، سرنوشت افراد خاص در دوران سرپوشیده بود. برای متولد ناشنوا و عضو به معنای حمل یک صلیب قبر از وجود در میان افرادی که نمی دانستند چگونه با یک فرد شنوایی بیان نکنند، نحوه دریافت پاسخی از کسانی که نمی توانند صحبت کنند. ویژگی های Gerasim قدرت غیر انسانی و جسمی بود که از حملات SERF ها محافظت می شد. Barskaya زندگی شخصیت را خراب خواهد کرد.

علیرغم عدم دسترسی و ناراحتی خارجی، Gerasim یک مرد احساساتی مناقصه بود که به وضوح در مراقبت از سگ بود:

"هیچ مادر مراقبت نمی کند بنابراین مراقبت از فرزند خود را، به عنوان hrasima مراقبت از حیوان خانگی خود را."
سگ

گفته شده است که حیوانات خانگی شبیه به صاحبان آنها هستند. MUMA دودی، مانند Gerasima خوشحال بود تا یک نقطه خاص. او توسط صاحب دوست داشت و احساس مراقبت از او، پرداخت عزت داشت.

"Gerasim خود را بدون حافظه خود را دوست داشت ... و او ناخوشایند بود، زمانی که دیگران آن را سوت زدند: آیا او می ترسد، یا برای او، آیا او حسادت به او - خدا خدا!"

آنچه اتفاق افتاده بود به MUMA تبدیل به تراژدی در زندگی Gerasim شد. سهم او بار زیادی به ادراک دیگران منجر شد. به محض خوشحالی، او همیشه مجبور شد خداحافظی کند. او از چنین مواردی به عنوان عشق حیوان خانگی محروم شد.

"و هنوز هم Gerasim Bobil را در کلبه تنهایی خود، سالم و توانا زندگی می کند."

ادامه مطلب