تاریخچه شخصیت
کار Maxim Gorky "پیرمرد Izergil" یک داستان عاشقانه است که در آن روایت سه افسانه وجود دارد. از دهان یک زن سالخورده، نویسنده در مورد دو شخصیت افسانه ای یاد می گیرد: Danko و Larre. تصاویر شاعرانه، اصلاحیه و اخلاق را بیان می کنند که نویسنده با نوشتن عمومی عمومی را پخش می کند.تاریخچه خلقت
![نویسنده Maxim Gorky نویسنده Maxim Gorky](/userfiles/126/1156_1.webp)
زن قدیمی Iszergil وارد چرخه داستان های عاشقانه نوشته شده توسط تلخ می شود. این کار در سال 1891 در طول سفر به Bessarabia ایجاد شد. انتقادات ادبی او را نمونه ای از خلاقیت اولیه نویسنده می داند. انگیزه های اصلی و ویژگی های متمایز گورکی در این مقاله مشاهده می شود. این شامل سه رمان، همراه با یک ایده مشترک است. از طریق سه افسانه، نویسنده ارزش زندگی انسان را توصیف می کند. تصاویر قهرمانان - Izergil، Danko و Larra - کمک به درک نگرش نویسنده به آزادی انسان.
افسانه لار خواننده را مشخص می کند که ویژگی خود را با توده ای از ویژگی های منفی ارائه می دهد. برای رسیدن به هدف مرد جوان به هر گونه اقداماتی می رسد، نشان می دهد که اجازه می دهد. در این راستا، او مخالف دانکو، انتخاب خود فداکاری، به عنوان تنها تصمیم درست در زندگی است. قدیمی تر Izergil واقعیت را شخصیت، به قضاوت که تلخ به خوانندگان اجازه می دهد. معنای زندگی انسانی موضوع اصلی کار این است که نویسنده به صحبت می کند، دانستن مخاطبان با قهرمانان.
"قدیمی Isergil"
![تصویر برای کتاب تصویر برای کتاب](/userfiles/126/1156_2.webp)
داستان نمونه ای از آثار عاشقانه است. این اقدام در طبیعت اتفاق می افتد. این داستان یک مولدوین سالخورده را رهبری می کند که زندگی اش بر اساس قوانین خود است. افسانه لار شبیه یک زن پیر است که از ابر عبور می کند.
بیوگرافی قهرمان فوق العاده است. او پسر عقاب و یک زن ساده بود. پدرش یک دختر را در سن جوان دزدیده و همسرش را ساخت. مادر لارا بازگشت به هفت بیست سال بعد، زمانی که تنگ شده درگذشت، در مورد سنگ سقوط کرد. پسر عقاب شجاعانه با او بود. تنهایی و زندگی خارج از جامعه توسط قهرمان، که قوانین غرور آماده می شود، آماده می شود. او خود را بالای اطراف قرار داد. روانشناسی قهرمان از روانشناسی قبیله ها متمایز بود که او را بیش از حد در میان آنها قرار داد.
لارا از کل جرم، لرا خود را مجبور کرد تا مرتکب جرم شود، مجازات که اجتناب ناپذیر بود. او به دختر بزرگتر علاقه مند شد، و هنگامی که او مرد جوان را رد کرد، دختر را از همه در معرض کشته شد. پسر عقاب در این لحظه خود کنترل خود را از دست داد. این قانون مردم حل نشده بود. Larra افتخار و خودخواهانه نمیتواند شکست را ببخشد. تصمیمات قهرمان منشاء آن را دیکته کرد. ژنهای عقاب به خودشان تجاوز کردند. بزرگان به دنبال مجازات مرد جوان بودند. یکی از قضات تصمیم گرفت که آزادی به طور کامل به طور کامل باشد.
![لورا لورا](/userfiles/126/1156_3.webp)
اول در میان همه، او نمی تواند به تنهایی باشد. از آن زمان، "سربار" معنی لارا بود. او به تنهایی سرگردان شد. در ابتدا چنین وجود چنین یک قهرمان بود. اما یک روز جوان جوان دوباره در قبیله ظاهر شد، و روشن شد که او مشتاق مرگ خواهد شد. هیچ کس تصمیم گرفت که چنین رستگاری را به دست آورد. مرد جوان سعی کرد خود را با یک چاقو بکشد، اما این سلاح به او تسلیم نشد، زیرا بدنش به یک سایه تبدیل شد. تا به امروز، او بر روی زمین های زمینی راه می رود، نه پیدا کردن صلح.
گورکی این وزارت را به مردم بالا آورد، به همین دلیل لارا در نمایندگی خود - Anti-Mode، که بهانه ای یافت نشد. پسر عقاب نمی تواند در قوانین انسانی زندگی کند. اما او یک پرنده نیست، بلکه یک مرد است. این تراژدی قهرمان پیش بینی شده توسط ظاهر آن است.
![تصویر برای کتاب تصویر برای کتاب](/userfiles/126/1156_4.webp)
لارا باعث سردرگمی می شود، خود را به عنوان ایده آل و نقض قوانین جامعه بشری مطرح می کند. در غیاب سرنوشت انسانی، او یک استراحت پیدا نمی کند و به سرگردان ابدی محکوم شده است. چشمان لارا، که در جزئیات قدیمی ترین ایزرژیک توضیح داده شده، شخصیت خود را نشان می دهد. غرور سرد و کامل، آنها مرد جوان را از همه متمایز می کنند. غرور بی پایان تصویر لارا را نفوذ می کند و در اقدامات او قابل مشاهده است.