MTSIR - بیوگرافی شخصیت، شعر "MTSI"، تصویر و ویژگی های، تجزیه و تحلیل شخصیت، نقل قول، عکس ها

Anonim

تاریخچه شخصیت

شخصیت اصلی همان شعر میخائیل لرمونتوف. مرد جوان، از دوران کودکی در صومعه در برابر اراده خود قفل شده است. بعد از اینکه او موفق به فرار شد، میمیرد.

تاریخچه خلقت

نویسنده Mikhail Lermontov

میخائیل لرمونتوف در سال 1838-1839 در شعر پتزیریان کار کرد. اولین نشریه در سال 1840 در مجموعه ای از "شعر M. Lermontov" با برخی از اختصارات سانسور برگزار شد. این شعر یکی از آخرین نمونه های ژانر عاشقانه در ادبیات روسیه است. طرح شعر لرمونتوف ادعا شده از یک داستان، که در طول مرجع به قفقاز شنیده می شود، جایی که شاعر در سال 1837 فرستاده شد، قرض گرفت.

شاعر از طریق جاده قدیمی نظامی-گرجستان سفر کرد که از طریق رید اصلی قفقاز عبور می کند. در آنجا، در شهر Mtskheta، لرمونتوف با یک راهب خاص صحبت کرد که به شاعر زندگی خود گفت. این راهب از خانواده کوهستانی و در دوران کودکی او دستگیر شد. ژنرال الکسای یرمولوف یک کودک با خود بود، اما این پسر در سراسر جاده به سر می برد، و به طور کلی مجبور بود او را در صومعه در مراقبت از نژادها ترک کند.

منزر

کودک در صومعه بزرگ شد، اما نمی توانست از شرایط جدید خلاص شود و چندین بار تلاش کرد تا به کوه ها برود. پس از یک تلاش دیگر، کودک به طور جدی بیمار شد و تقریبا درگذشت. این داستان ادعا شده است که توسط Lermontov تحت تاثیر قرار گرفته است که او یک شعر را بر اساس تاریخ شنیده ایجاد کرد. این که آیا این قسمت واقعا در زندگی لرمونتوف است، یا او توسط بیوگرافی های اولیه اختراع شد، اکنون سخت است بگویم.

این شعر تأثیر قابل توجهی و تاثیر زیادی از گرجستان فولکلور دارد. به عنوان مثال، موتیف نبرد مرد جوان با لئوپارد یا یک ببر در شعر گرجستان مردم رایج است. نام شعر ابتدا به عنوان "Bari"، که از گرجستان ترجمه شده بود، به معنای "راهب" بود. بعدها، نویسنده نام را در "MTSI" جایگزین کرد - کلمه ای که به طور همزمان و "تازه کار" و "بیگانه"، و "بیگانه"، که دقیق تر نشان دهنده ماهیت آنچه که در شعر اتفاق می افتد، نشان می دهد. در ویرایش شعر بعدا، لرمونتوف بخشی از متن را پرتاب کرد، احتمالا از سانسور ترسیدند. در این ردیف ها، MTSI شکایت خواهد کرد که به جای سرزمین مادری، خدا به او زندان داد.

شعر "Mtsyry"

قهرمان اصلی MTSers در سال های جوان

قهرمان متولد شد و در قفقاز در خانواده کوه افتخار رشد کرد. در خاطرات، قهرمان پدر را در تصویر یک جنگجو، در لباس های جنگی و با اسلحه می بیند. قهرمان پسر شش ساله یک کل روسی خاص را دستگیر کرد و از لبه های مادری خود گرفته شد. در جاده، کودک بیمار شد، و به طور کلی مجبور شد پسر را در صومعه ترک کند. در آنجا کودک به زور برگزار شد، و MCSI علیه خواهد شد تا تبدیل به یک راهب.

این قهرمان کیفیت ذاتی کوهنوردان را حفظ کرده است - طبیعت پرشور و گرم، شخصیت افتخار و "روح توانا"، که مرد جوان از اجداد به ارث برده است. به عنوان یک کودک، قهرمان از مواد غذایی مسیحی از غرور اجتناب کرد و موافقت کرد که از گرسنگی بمیرد. حتی کودک یک قهرمان سخت در روح بود، هرگز شکایت نکرده بود، گریه نکرد و به طور صریح از بیماری ها و مشکلات رنج می برد.

اعتراف از راهب MTSIRY

قبل از مرگ او، اعتراف می کند، قهرمان می گوید که زندگی او پر از "عذاب تلخ" بود. قهرمان گذشته را به یاد می آورد - خانه پدر و گرگ، جایی که AUL ایستاده بود، که خانواده Mtsyri زندگی می کردند. هنگامی که قهرمان در صومعه بود، یک راهب قدیمی شروع به بیمار پسر بیمار از تاسف کرد. بازیابی، قهرمان، با این حال، سرگرم کننده نیست، و از مردم مخفی شده، بازی نکرد و دستگیر نشد.

راهب قدیمی، که پسر را از مرگ نجات داد، امیدوار بود که در طول زمان، Micirs بستگان خود را از بین ببرد، در مورد گذشته فراموش کرده و در صومعه تسلط پیدا کند. مرد جوان واقعا چهره های عزیزان را فراموش کرده و به طور مبهم گذشته خود را به یاد می آورد، به زندگی مبهم وحشتناک بود، شروع به درک زبان محلی کرد و توسط پدر مقدس مقدس شد، اما خوب نبود. این قهرمان تمام عمر کوتاهی خود را ادامه داد تا از دست رفته و رویای آزادی مطرح شود و زندگی خود را در صومعه به عنوان اقامت در زندان درک کند.

فرار از صومعه

خانواده MCSI همچنان به جایی در کوه های قفقاز ادامه می دهند و والدین احتمالا قهرمان مرده ها را در نظر می گیرند، هیچ چیز در مورد وضعیت فعلی MTSI نمی داند. تبدیل شدن به پسران بزرگسال، قهرمان خود را یک کلمه می دهد که مطمئنا با بستگانش دیده می شود. هنگامی که قهرمان معتاد به فرار از صومعه است. قهرمان در طول یک رعد و برق در شب اتفاق می افتد، اما آزادی سه روز را صرف می کند. در طول این مدت، قهرمان زمان برای دیدار با Barz، وارد نبرد با او و شکست دادن این شکارچی وحشتناک است.

در طول این کیک کوتاه در آسمان، McSiry همچنین یک گرجستان عالی جوان را دید که از انتشار منتشر شده است. دختر به رودخانه کوه می رود تا آب را به یک کوزه شماره گیری کند. در گرجستان، لباس های ضعیف و چادرا، اما صدای دختر به نظر می رسد "شیرین شیرین" است. قهرمان خانه ای را می بیند که دختر زندگی می کند Salu، که "به یک سنگ رشد کرده است"، و یک سینه آبی که بیش از یک سقف تخت جریان دارد. این خاطرات به علت قهرمان بیماری در حال مرگ است، ارزشمند ترین در زندگی است.

با این حال، به قهرمان بومیان، نمی شود. Mczyry به کوه می رود، اما از جاده در جنگل بیرون می آید، رنج می برد و به صومعه می رود، که از آن فرار می کند. در جنگل، قهرمان، بعدا، راهبان در جنگل یافت می شود و به صومعه متصل می شود. این مرد معتقد است که به زودی به علت بیماری میمیرد و در مورد آنچه که در سرزمین شخص دیگری دفن می شود، غمگین نخواهد بود و نمی تواند بستگان را ببیند.

در حال مرگ، MCSI پیرمرد را سرزنش می کند، که او در یک زندگی غنی در صلح زندگی می کرد و بعدا به صومعه رفت. علاوه بر این، پیرمرد در حال حاضر ضعیف و بذر است، عمق خواسته ها، به طوری که او جوان Mtsyr را درک نمی کند، که در صومعه علیه اراده خود، به طور کامل فرزند دیگری بود و زندگی او را نمی بیند.

تاسف که راهبان به MTSIR آزمایش می شود، به نظر می رسد یک مرد جوان شرم آور است. در همان زمان، راهب قدیمی که بیرون آمد و فرسوده شد، قهرمان با احترام به آن اعمال می شود و آن را "پدر" می نامد. پیرمرد خودش نیز متعلق به MTSYR است و زمانی که او با مرگ دروغ می گوید، اعترافات را در مرد جوان می گیرد.

تصویر برای کار Lermontov

بیشتر از همه، قهرمان به دنبال به دست آوردن آزادی و رویاهای از دست رفته به بازگشت به جایی که او در دوران کودکی زندگی می کرد. مکسیری می خواهد آن را قبل از مرگ در باغ انتقال دهد، از جایی که قفقاز از مرد جوان قابل مشاهده است. بیوگرافی بیشتر قهرمان ناشناخته است - McIRY می تواند بمیرد، و می تواند و از بیماری بهبود یابد.

Mczyry شر مردم را به وجود نمی آورد، این یک مرد روشن است که روح کودکان پاک است، اما با زیستگاه در صومعه، حیاتی قهرمان ناسازگار است. افکار Mtsyri به سمت زمین بومی هدایت می شوند، که قهرمان در برابر اراده خود قرار دارد. در میان راهبان بمانید، قهرمان به عنوان اسارت درک می کند و معتقد است که این زندگی نیست. قهرمان در میهن خود آمرزنده است و تنها در آن قرار دارد که در آن در صومعه قرار دارد، علیرغم حضور در اطراف راهبان.

McSury مناسب برای زندگی مدرن اندازه گیری نیست. مرد جوان پر از "خوش آمدید و اشتیاق" و "گرما بی قدرت و خالی" است. زندگی به یک قهرمان شاد و فریبنده تبدیل شد. سرطان McSyri از مردم و احساس می کند در میان آنها یک غریبه؛ قهرمان به نظر می رسد که او خود را شبیه به جانور است. مرد جوان "دنیای شگفت انگیز اضطراب و جنگ" را به یاد می آورد، جایی که "مردم ویولن مانند عقاب ها" هستند. برای سال های بسیاری، قهرمان خویشاوندان را دیده است و آنها را از دست نمی دهد، احساس عدم تقسیم بندی و عزیزان.

راهب

قهرمان شخصیت آزادی است و به خاطر پیدا کردن آزادی، او آماده زندگی خطر است. در حال مرگ، با این حال، من نمی خواهم به همه. McYRI پشیمان است که او خیلی کم زندگی می کرد و نمی توانست میل خود را به دست آورد - برای دیدن میهن خود دوباره و خانواده.

علیرغم این واقعیت که قهرمان مونوم مطرح شد، او به یک مرد جسورانه تبدیل شد که تنها برای مبارزه با شکارچی وحشی، بدون ترس و شکست این مبارزه، آماده شد. McYri معلوم شد که یک جنگجوی شکوهمند، اعتصاب وفادار و قریب الوقوع است، او "پیشانی گسترده" LEB است، داشتن سگ های ساده به عنوان سلاح. قهرمان هر فرصتی برای تبدیل شدن به یک پنهان از راه دور داشت، اگر سرنوشت بد MCSYRI را به صومعه رها نکنند.

لرمونتوف وضعیت معنوی قهرمان را از طریق طبیعت نشان می دهد. مرد جوان با یک جزوه تک مقایسه می کند که طوفان را به چالش کشیده و به چالش کشیده است. قهرمان خود را به طور مداوم از ماهیت قفقاز، دامنه های عجیب و غریب، برف، که سوزاندن، "به عنوان الماس"، تحسین می شود، و صدای آسمان را از بین ببرد. طبیعت کوهستانی در شعر، مخالفت با صومعه است - محل قهرمان اصلی. طبیعت با آزادی همراه است.

McSury زیبایی کوه ها را تحسین می کند

علاوه بر این، چشم انداز کوهی اطراف صومعه به شیوه های مختلف و خود MTSYR درک می شود. برای قهرمان، مخفی کردن در ابرهای صخره - تجسم آزادی، خانه های آزاد، و Celi McYri Sonastic به عنوان "پرجمعیت" درک می شود. برای راهبان، برعکس، طبیعت پر از خطرات است. این مخالفت، مناقشه بین McSury و صومعه را تقویت می کند.

نقل قول

"پیرمرد! من چند بار شنیده ام که شما از مرگ نجات یافتید؟ کمی زندگی کرد و در اسارت زندگی می کرد. دو زندگی برای یک نفر وجود دارد، اما تنها یک زنگ کامل، من می توانم تجارت کنم اگر می توانم

ادامه مطلب