مداد Cloown (Mikhail Rumyantsev) - عکس، بیوگرافی، زندگی شخصی، علت

Anonim

زندگینامه

تا کنون، طرفداران واقعی هنر سیرک با عشق و ترس، به یاد داشته باشید تصویر معروف جهان از یک دلقک مداد، و به دنبال آن یک هنرمند با استعداد Mikhail Nikolayevich Rumyantsev. طنز بازسازی نشده، که صحنه های زمان جنگ بزرگی را نشان می دهد و داستان هایی را از زندگی یک مرد کوچک نشان می دهد، وارد دایره المعارف خلاق سیرک شوروی شد و به صدها هنرمند در روسیه و خارج از کشور کمک می کرد.

دوران کودکی و جوانان

بیوگرافی دلقک یک مداد، نام واقعی آن میخائیل نیکولایویچ Rumyantsev، در 10 دسامبر 1901 در سن پترزبورگ آغاز شد. دوران کودکی او در یک دایره خانوادگی برگزار شد، شامل یک پدر، یک قفل ساز شرکت "Symmens and Galsk"، که بعدها به شرکت "Elektrosila" تبدیل شد، زنان خانه دار، برادر جدید نیکلاس و خواهران النا تبدیل شدند.

عجیب و غریب با از دست دادن پدر و مادر، که پس از یک بیماری طولانی جان خود را از دست دادند و فصل مجلس نگرانی را برای تشکیل و پرورش فرزندان جوان ترک کردند. عدم تمایل به یک بار، میشا، به سختی از دبیرستان فارغ التحصیل شد تا به دوره های هنرمندان هنرمندان وارد شود و پس از انقلاب 1917، بستگان را ترک کند.

در جستجوی کار مرد جوان، از سنین اولیه سفر خود را از سفر، به منطقه همسایه Tver رفت و در سال 1922 او به جایگاه طراح به تئاتر مرکزی شهر ستاره ها وارد شد. در طی تور از گروه کوچک، هنرمندان Rumyantsev وظایف دستیار و بلیط و رنگ های نقاشی پوسترهای رنگی و جزوه ها را انجام دادند و سپس در پشت تیم قرار گرفتند و ابتدا در Tver و سپس در مسکو مستقر شدند.

در جوانان خود، میخائیل اغلب از سینما بازدید کرد و یک بار به یک دیدار خلاق با خارجی های معروف داگلاس Ferbenx و مری انتخابفورد رسید. از این نقطه، بیوگرافی مرد جوان تغییر کرده است، و تصمیم گرفت تا یک هنرمند معروف تبدیل شود.

پس از فارغ التحصیلی دوره های جنبش مرحله، Rumyantsev وارد مدرسه هنر سیرک با تخصص "Acrobat-Excentric" شد. دلقک آینده با معلم مارک Solomonovich شهر خوش شانس بود، که در نگاه اول، هنرمند واقعی را که می توانست عموم مردم را با اعداد موضوعی روشن سازد، به رسمیت شناخت.

در طول سالهای تحصیل، میخائیل بر روی مناطق سیرک در مناطق مشغول به کار بود و در ابتدا قبل از عموم مردم بدون Grima ظاهر شد و لباس و شیوه رفتار چارلی چاپلین را از بین برد. درست است، در پایان مدرسه مهارت های بازیگری و سیرک، مرد جوان این تصویر را رد کرد و به دنبال خودش بود، هیچکس مانند شخصیت مشابهی نیست.

اجرای سیرک

در اوایل دهه 1930، Rumyantsev یک حرفه ای مستقل بزرگسالان را آغاز کرد و در سیرک سیرک Smolensky Smolensky مستقر شد. این گروه شامل هنرمندان ژانر متفاوت بود و مرد جوان شروع به پذیرش تجربه و ضبط مشاهدات در دفتر خاطرات کرد. بر اساس این یادداشت ها، دلقک تازه کار، تنظیمات خود را به عملکرد خود انجام داد و آنها را با آهنگ ها، رقص ها و اعداد آکروباتیک تکمیل کرد.

آموزش در عمل ادامه داد در Circus جمهوریخواه باکو، جایی که میخائیل در سال 1932 بود. سپس جستجوی خلاقانه هنرمند را به عرصه کازان و ولگگراد فعلی هدایت کرد، اما روح او را به سرزمین خود در لنینگراد کشیده بود. در آنجا، در دیوارهای سیرک، ساخته شده توسط تلاش های بزرگ مربی بزرگ ایتالیایی Gaetano Chiniselly، در مرحله برای اولین بار یک مداد دلقک ظاهر شد، لباس پوشیدن در شلوار baggy و کلاه عجیب و غریب با زمینه های باریک.

واسطه ها، با دقت آماده شده در طول سال های جستجوی خلاق، به اشک های مخلوط به سمت بالا و دیگر هنرمندان و بر خلاف انتظارات، تولید کننده یک درآمد کاملا شایسته را به ارمغان آورد. در سال 1935، دلقک به سیرک مسکو بر روی بلوار رنگ منتقل شد و بلافاصله قلب شهروندان فاسد را به دست آورد.

با این حال، هنرمند خودش برای چیزی کافی نبود، و او شروع به فکر کردن در مورد شریک منظره کرد. از آنجایی که در میان مردم چنین چیزی وجود نداشت، مداد ایده ای داشت که یک سگ را با یک سگ از سنگ ایجاد کرد، اما در میان حیوانات موجود، اندازه، نقاشی و ظاهر را پیدا نکرد. دشوار است تصور کنید که چگونه Rumyantsev مضحک با افزایش 142 سانتی متر در برابر پس زمینه Barbos، که مانند Senbernar یا Shepherd آلمان بود، نگاه کنید.

جستجو ادامه داد تا زمانی که دلقک یک تریر کوچک اسکاتلندی سیاه و سفید به نام نیک ها، که مانند شکوفه جوهر واقعی بود، معرفی کرد. دوست چهار پا به سرعت تغییر نام داده شد و به عموم منتقل شد.

به طور کلی، مداد چندین حیوان را آموزش داده اند تا در یک مجرم خاص شرکت کنند. صرف نظر از آن نام مستعار، "هنرمند" کوچک با توجه به اسناد، او به طور مداوم یک سگ ناز و خنده دار بود.

در طول جنگ وطن پرستانه بزرگ، شریک شلاق نقش رهبران جنبش فاشیستی را بازی کرد و به شدت از غرفه های میکروفون در حوادث در هیتلر، گرینگ و گوبلز استفاده کرد. در طول نمایش این اعداد، مداد متوجه شد که عموم مردم طنز سیاسی حاد را دوست دارند و در حرفه های بعدی دقیقا این ژانر را ترجیح می دهند.

در سال های پس از جنگ، Clook ده ها صحنه را از زندگی شهروندان شوروی بازی کرد، اما هرگز از مرز مجاز عبور نکرد، به مخاطبان اجازه داد تا در مورد محتوا فکر کند و برای دولت که دولت توسط دولت تاسیس شده است، بیرون برود.

یک مثال روشن از چنین رویکردی، تعداد مشخصی بود که به کمبود زمانی که دلقک به طور سکوت بر روی ماندا با یک کیسه مش، پر از محصولات نادر، و Intermedia با تخریب مجسمه و تلاش شکست برای بازگرداندن آن بود، اختصاص یافت. چنین صحنه هایی بعدا به کارت دیداری از خلاقیت اولیه کمیک دورت میشایل Shuydina و یوری نیکولینا تبدیل شدند، در 1940-1950s از کارآموزان و شرکای دیدنی مداد و پانسمان.

در مجموع، Rumyantsev Mikhail 55 ساله را در Manege صرف کرد و در این زمان به ایده هایی با مشارکت او به طور پیوسته توسط Achlags جمع آوری شد. آخرین بار عموم مردم دلقک خود را در سال 1983 دیدند، زمانی که 2 هفته قبل از مرگ او باقی ماند. در حال حاضر سخنرانی های مداد را می توان در چرخه برنامه "چگونگی دلقک ها" و فیلم های مستند و هنری "کنسرت"، "Parade-alla"، "این بسیار، بسیار جدی ..." و دیگران دیده می شود.

زندگی شخصی

در دوران شوروی، در دایره هنرمندان، این عادت به تبلیغ یک زندگی شخصی نبود، بنابراین کمی درباره همسر و فرزندان مداد شناخته شده بود. در ازدواج با دستیار سیرک Tamara Semenovna، نام پیشخدمت که در هر کجا ذکر نشده است، میخائیل نیکولایویچ بیش از 50 سال زندگی می کرد و در طول این مدت همسر، پدر و مادر توسط دختر هوشمند و با استعداد ناتالیا و مادربزرگ و پدربزرگ نوه بود Ovené

Mikhail Rumyantsev (قاب از فیلم

به عنوان همکاران و افراد متاهل، میخائیل و تامارا جنگ را با یکدیگر تجربه کرده اند و سپس این قسمت را با یک خنده به یاد می آورند، به عنوان یک دلقک به یک قطار با یک سگ مجاز نبود، و او مجبور بود در انتقال حمل و نقل به Omsk برود و پا

تنها مشکل در رابطه، عشق مداد به یک الکل قوی با کیفیت بالا بود. در اتاق پانسمان خود یک کش خاص وجود داشت، جایی که او از همسرش ودکا یا یک بطری از ضعف های گران قیمت خود را مخفی کرد. با وجود این، هنرمند بسیار مسئول کار بود و هرگز قبل از رسیدن به PlayPen نوشید.

یکی دیگر از ویژگی های نیکلای نیکولایویچ نیکولایویچ، بخشی از خوشحالی و بی رحمانه، تقاضا برای تعصبات دیگر و باور نکردنی داشت. تبدیل شدن به یک هنرمند مشهور و معتبر، مداد به شدت به همکاران خود گزارش داد که دیر رسیدن به تمرین و بسیار عصبی بود، زمانی که کسی شروع به بحث با او کرد.

همکاران به یاد می آورند که، تبدیل شدن به محبوبیت، مداد حفظ طبیعی طبیعی و به شدت تحت نظارت بود که به هیچ وجه نام و یا عکس او در پوسترهای سیرک ظاهر نمی شود. و یک روز، زمانی که آن را در اتاق لوکس حل و فصل شد، و بقیه هنرمندان در خوابگاه، دلقک برگزاری سازندگان، و سپس حاضر به رفتن به playpen.

نیکولایویچ بومی و آشنا، بارها و بارها در مورد این و موارد دیگر صحبت کرد. علاوه بر این، داستان های زندگی دلقک بزرگ در فیلمنامه مستند منعکس شده و وارد کتاب های بیوگرافی هنر مورخ هنر ناتالیا Rumyantsevaya "Paradash".

مرگ

علیرغم سن پیری، مداد با سلامت قوی متمایز شد، تا زمانی که روزهای آخر به PLAYPEN برسد، در این حرفه اقامت داشته باشد. درست است، در دهه 1960، دلقک مجبور شد اعداد مربوط به خطر زندگی را رها کند و کلاهبرداری ها را بر روی طناب و زیر گنبد سیرک حذف کند.

با نگاهی به هنرمند رنده شده، مخاطبان تصور می کردند که مداد حتی عجله های خنده دار خنده دار خود را شاد می کند. متأسفانه، Rumyantsev معلوم شد که ابدی نیست، و در 31 مارس 1983، دنیای خلاق اخبار مربوط به مرگ پایدار خود را تکان داد. علت مرگ یک دلقک مورد علاقه در سراسر کشور، پنومونی بود، در برابر پس زمینه هیپوترمی و سرماخوردگی توسعه یافت.

تا کنون، قبر Mikhail Nikolayevich، واقع در طرح دهم گورستان Kuntsevsky، طرفداران گل ها را به ارمغان می آورد، و سپس به خانه بازگردانده می شود و فریم های عملکرد مورد علاقه را بازبینی می کند.

همکاران نیز به خاطره ای از مداد و همراهان وفادار خود احترام می گذارند - سگ Klyaks، قرار دادن آثار تاریخی در خیابان Efremov در مسکو و قبل از ساختمان سیرک دولت در گومل.

فیلمنامه نویسی

  • 1938 - "جدید مسکو"
  • 1939 - "دختر با شخصیت"
  • 1939 - "جایزه بالا"
  • 1941 - "ماهیگیر خشمگین"
  • 1942 - "جلو کنسرت"
  • 1944 - "ایوان نیکولین یک ملوان روسی است"
  • 1948 - "مداد بر روی یخ"
  • 1955 - "مداد اعتماد به نفس"
  • 1964 - "جمع آوری زهره"
  • 1966 - "این بسیار، بسیار جدی است ..."
  • 1967 - "روز سیرک برای VDNH"
  • 1969 - "دو لبخند" (novella "freaks")
  • 1983 - "سیرک دوران کودکی ما"
  • 1969 - "رژه alla"

ادامه مطلب